چنبر : حلقه ی طلسم ، خطوط و حروف و ترسیمات آن . یا ز سرها گشایم این چنبر یا سر خویشتن کنم در سر منظور: این طلسم را خنثی سازم ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 543 )
دایره، محیط دایره، دایره ای از جنس چوب یا از جنس دیگر
گاو بر این چرخ بر این گاو دگر زیر زمین زین دو اگر من بجهم بخت بود چنبر من مولانا
چنبر مترادف:حلقه ، دایره، حصار دایره یا حلقه ى گرفتارى که انسان از ان ازاد میشود.