چنبر

/Canbar/

    circle
    coil
    link
    loop
    ring
    circumference
    periphery
    hoop
    dogs collar
    clavicle

فارسی به انگلیسی

چنبر زدن
coil

چنبر شدن
loop

چنبر کردن
loop

مترادف ها

loop (اسم)
خفت، حلقه، چرخ، حلقه طناب، پیچ، گره، چنبر، طناب، حلقه زنی

circle (اسم)
محفل، دور، حوزه، طوق، چنبره، قلمرو، دایره، مدار، محیط دایره، چنبر

ring (اسم)
محفل، میدان، طوق، حلقه، عرصه، گود، گروه، ناقوس، طنین صدا، زنگ اخبار، طنین، چنبر، طوقه، انگشتر، صحنه ورزش، جسم حلقوی، صدای زنگ تلفن

hoop (اسم)
حلقه، تسمه، چنبره، چنبر، انگشتر

tore (اسم)
چنبر، گچ بری، قاش زین، قرپوس زین

collarbone (اسم)
چنبر، ترقوه

clavicle (اسم)
چنبر، ترقوه، اخورک

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

چنبرچنبرچنبرچنبرچنبر
ترقوه
چنبر : حلقه ی طلسم ، خطوط و حروف و ترسیمات آن .
یا ز سرها گشایم این چنبر
یا سر خویشتن کنم در سر
منظور: این طلسم را خنثی سازم
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 543 )

دایره، محیط دایره، دایره ای از جنس چوب یا از جنس دیگر
گاو بر این چرخ بر این گاو دگر زیر زمین
زین دو اگر من بجهم بخت بود چنبر من
مولانا
چنبر
مترادف:حلقه ، دایره، حصار
دایره یا حلقه ى گرفتارى که انسان از ان ازاد میشود.

بپرس