چمچه

/CamCe/

    bail
    ladle
    scoop
    spathe

فارسی به انگلیسی

چمچه برای بیرون ریختن اب از قایق در حال غرق شدن
bail

چمچه کردن
scoop

مترادف ها

scoop (اسم)
ملاقه، خاک انداز، کج بیل، چمچه، حرکت شبیه چمچه زنی، بقدر یک چمچه، گلوله بستنی، اسباب مخصوص در اوردن چیزی

ladle (اسم)
ملاقه، چمچه

spoon (اسم)
چمچه، قاشق

پیشنهاد کاربران

چمچه واژه ای فارسی و ساخته شده از �چم� ( خمیدگی، قوس، انحناء، جریان کوچک آب ) و پسوند کوچک کننده �چه� و در اصل نامی است برای ابزار کوچک خمیده برای برداشتن مایعات .
در فارسی کهن : چم به معنی جریان آب یا پیچ و تاب رود یا شاخاب کوچک بوده است .
...
[مشاهده متن کامل]

در گویش عامیانه نیز این واژه کاربرد دارد :
یارو چم و خم راهو بلده یعنی پیچ و خم مسیر رو خوب بلده ( زرنگه ) .
این واژه با واژه سانسکریت ( चम्मच چمچ ) و به معنای قاشق هم ریشه است .

چمچه واژه ای فارسی و ساخته شده از �چم� ( خمیدگی، قوس، انحناء، جریان کوچک آب ) و پسوند کوچک کننده �چه� و در اصل نامی است برای ابزار کوچک خمیده برای برداشتن مایعات .
در فارسی کهن : چم به معنی جریان آب یا پیچ و تاب رود یا شاخاب کوچک بوده است .
...
[مشاهده متن کامل]

در گویش عامیانه نیز این واژه کاربرد دارد :
یارو چم و خم راهو بلده یعنی پیچ و خم مسیر رو خوب بلده ( یعنی زرنگه ) .
این واژه با واژه سانسکریت ( चम्मच چمچ ) و به معنای قاشق هم ریشه است .
در گویش عامیانه نیز از این واژه در چم و خم موضوع

منبع . عکس کتاب دیوان لغات الترک
دیوان الغات تورک صفحه ۳۴۹ درباره واژه ی چمچه حرفی زده نشده
چمچهچمچهچمچهچمچه
منبع. عکس دیوان عنصری بلخی – تصحیح محمد دبیرسیاقی
در کتاب گفت نشد که واژه ی چمچه ترکی هست دو صفحه همین طور قرار می دهم.
چمچهچمچهچمچهچمچهچمچه
چمچه واژه ای تورکی است که به چم کفگیر بزرگ است دیوان الغات تورک ص349 س 12 ج1 تصحیح استاد دبیر سیاقی
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی چمچه از ریشه ی دو واژه ی چم و چه فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

چمچهچمچهچمچهچمچهچمچهچمچه
چُمچَه واژه ترکی است که در همه مناطق ترک نشین به معنی قاشق بزرگ. و مثل ترکی که میگوید:
قاشیقینان ییغدیم، چمچه ی نن داغیتدیم
یعنی با قاشق جمع کردم و با چمچه بر باد دادم. حر وراینی
در زبان کوردی اورامانی به قاشق چمچه میگویند.
در نائین و روستاهای اطراف به قاشق چِمچَه می گویند.
( چمچه ) واژه ای ایرانی - آریایی است که از دو تکواژ ( چم ) و پسوندِ ( چه ) می باشد که در زبانِ پارسی واژگانِ دیگری همچون ( چمان، چمانه ) به چمِ ( پیاله، پیمانه، زرفِ شراب ) بوده است. همچنین در زبانِ سانسکریت نیز واژه یِ ( چَمَسَ ) را به چمِ ( چمچه، ملاقه، کاسه و بشکاپ توگود ) داریم. چمچه به ملاقه هایی با سرِ کاسه ای و توگود اشاره دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

چنانکه در رویه یِ 25 از نبیگِ ( فرهنگِ سَنسکریت - فارسی ) نوشته یِ ( جلالی نائینی ) - پوشینه یِ دوم - آمده است:

چمچه
چمچه واژه ای پارسی است که از تکواژِ ( چم ) و پسوندِ ( چه ) می باشد.
1 - تکواژِ ( چم ) را در واژگانی همچون ( چمان، چمانه ) داریم که به چمِ ( پیاله، پیمانه ، زرفِ شراب ) بوده است.
2 - پسوندِ ( چه ) که در واژگانی همچون باغچه، کوچه، بچه، مغولچه، خوکچه و. . . بکار می رود.
"چوچمه" ( چمچه ) کلمه ترکی می باشد هم پسوند "چه" ترکی هستو هم کلمه "چوم" از ریشه 'چوماق' ترکی هست و کلمه دیگر از این ریشه "چوموش" به معنی کفگیر میباشد
قاشق - ملاغه - کفگیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)