cooper
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
بشکه، لوله تفنگ، چلیک، پیمانه مایعات، ظرف استوانه شکل، خمره چوبی
بشکه، چلیک، خمره چوبی
بشکه، چلیک، بچه عزیز دردانه
چلیک، ظرف استوانه شکل، ضرب، طبل، دهل، طبال
چلیک، بشکه چوبی
پیشنهاد کاربران
چِلیک:چَلَک. پیت حلبی نفتی. خمره حلبی. حلب نفت
نمونه:کار جابجایی عرق از شیشه ها به درون چِلیک خالی نیمه کاره مانده بود. ( کلیدر. ج۹ص۲۴۱۲ )
محمدجعفر نقوی
نمونه:کار جابجایی عرق از شیشه ها به درون چِلیک خالی نیمه کاره مانده بود. ( کلیدر. ج۹ص۲۴۱۲ )
محمدجعفر نقوی
در لری بویراحمدی
چِلیک یا کِلیچ - chelik , kelich
کِلیچ استفاده رایج تری دارد
به معنای انگشت هست
چِلیک یا کِلیچ - chelik , kelich
کِلیچ استفاده رایج تری دارد
به معنای انگشت هست
چلیک در گویش اردکانی به ظرف برداشت آب برای چارپایان هم گفته می شود
روستای چلیک با جمعیت 2200 نفر میباشد و600 خانوار دارد در 20کیلومتری میاندواب واقع شده است
چلیک. ( مازنی ) ، بچه نوزاد ، "چلیک مار " - مادر نوزاد ، "کیی چلیک" - کدو سبز .