چل
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
[گویش اراکی]
دیوانه، روان پریش، خُل و چل، روانی
دیوانه، روان پریش، خُل و چل، روانی
چل. بمعنی شگرد، فن، چگونگی کار کرد یک چیز، یا چگونگی انجام دادن چیزی، روش راه اندازه کاری، یا چیزی است.
چلش. بحیث صفت بمعنی کاربردی بودن فن، یا کار آمد بودن آن است. شگرد
چل کردن. فنی یا شگردی را بکار بردن یا بخرچ دادن است.
... [مشاهده متن کامل]
چلیدن. بحیث فعل . با تفاوت پسوند دن بمعنی کردن، . کارامد بودن.
این کلمه به همین معنی ذکر شده در گفتگو های ما بسیار رایج است . مثلا
این کار شما یا سخن شما دیگر سر کسی نمیچلد. یعنی این روش ات کاربردی نیست، بر ذهن افراد تاثیری ندارد.
یا فلان چیز یا ابزار و سامان آلات یا هر چیز دیگری دیگر در بازار چلش ندارد. یعنی کسی به آن توجه نمیکند، یا کاربردی نیست یا از مد و فیشن افتاده است.
یا من چل اش ( ازچیزی ) را نفهمیدم. یعنی نتوانستم راه اندازه اش بکنم. نفهمیدم چگونه کار می کند.
ناگفته نماند که این کلمه بشکل چال نیز گاهی تلفظ می شود.
مثلا سر کسی چال رفتن با شگردی کسی را به کاری متقاعد کردن.
یا در جمله. ای چال ها دیگر کارامد نیستند. و غیره.
تنها همان شکل اول کلمه به این تلفظ رایج است دیگر شکل های بعدی به صورت اصلی خودشان چلش، چلیدن، استفاده می شود.
چلش. بحیث صفت بمعنی کاربردی بودن فن، یا کار آمد بودن آن است. شگرد
چل کردن. فنی یا شگردی را بکار بردن یا بخرچ دادن است.
... [مشاهده متن کامل]
چلیدن. بحیث فعل . با تفاوت پسوند دن بمعنی کردن، . کارامد بودن.
این کلمه به همین معنی ذکر شده در گفتگو های ما بسیار رایج است . مثلا
این کار شما یا سخن شما دیگر سر کسی نمیچلد. یعنی این روش ات کاربردی نیست، بر ذهن افراد تاثیری ندارد.
یا فلان چیز یا ابزار و سامان آلات یا هر چیز دیگری دیگر در بازار چلش ندارد. یعنی کسی به آن توجه نمیکند، یا کاربردی نیست یا از مد و فیشن افتاده است.
یا من چل اش ( ازچیزی ) را نفهمیدم. یعنی نتوانستم راه اندازه اش بکنم. نفهمیدم چگونه کار می کند.
ناگفته نماند که این کلمه بشکل چال نیز گاهی تلفظ می شود.
مثلا سر کسی چال رفتن با شگردی کسی را به کاری متقاعد کردن.
یا در جمله. ای چال ها دیگر کارامد نیستند. و غیره.
تنها همان شکل اول کلمه به این تلفظ رایج است دیگر شکل های بعدی به صورت اصلی خودشان چلش، چلیدن، استفاده می شود.
چل، محلی که سنگ ها روی هم انباشته شده اند
احمق و بی عقل
چلاندن فشردن است و چل اگر چهل باشد توان بهتر است که انرا چَل گویند ( اینرا باید بدانیم که بیشینه واژگان پارسی اهنگ زبر دارند و اهنگ زیر در انان بسیار اندک بوده - و همانگونه که چهار با زبر است چهل نیز باید با زبر باشد و این را از واژه چَلغوزه که میوه کاج چهل کوزه است توان دانست
... [مشاهده متن کامل]
همچنان که چل به زیر بغل و دست گویند و انرا به زیر گویند باید بدانیم گویه دگر ان چر و گر به زبر است
چل= گل که انرا شل و چیل و چول نیز گویند
ان چل که برابر چرخ است گویه دگری از چرد است و پیداست که در پارسی هم ر - و هم د - جای خود به ل دهند و در ورد = ول= گل و زرد = دل و سردار = سللار انرا میبینیم و ان چردهای ابکشی را که بر دجله و فرات نهاده اند و با روند اب میچرخد در پهلوی نیز چرد میگفتند و این واژه همچنان در عراق مانده و عربها نیز انرا چرد میگویند
سرودی است که میگوید
یابوچرد ناعور چردک تدیره
مثل الرمد بالعین عشقک صغیره
و چل = چم و چو و رو است
و چلیدن سر کردن و ساختن و صرف کردن است نمونه گویند ما با همین اندک پول ماه را میچلیم - دیگر اینکار نمیچلد - با ما بچل با ما سر کن -
مرا بگیر و میان دو بازویت بچلان
چل = گر = بگر = بگرد = برو = بچو = بچم
... [مشاهده متن کامل]
همچنان که چل به زیر بغل و دست گویند و انرا به زیر گویند باید بدانیم گویه دگر ان چر و گر به زبر است
چل= گل که انرا شل و چیل و چول نیز گویند
ان چل که برابر چرخ است گویه دگری از چرد است و پیداست که در پارسی هم ر - و هم د - جای خود به ل دهند و در ورد = ول= گل و زرد = دل و سردار = سللار انرا میبینیم و ان چردهای ابکشی را که بر دجله و فرات نهاده اند و با روند اب میچرخد در پهلوی نیز چرد میگفتند و این واژه همچنان در عراق مانده و عربها نیز انرا چرد میگویند
سرودی است که میگوید
یابوچرد ناعور چردک تدیره
مثل الرمد بالعین عشقک صغیره
و چل = چم و چو و رو است
و چلیدن سر کردن و ساختن و صرف کردن است نمونه گویند ما با همین اندک پول ماه را میچلیم - دیگر اینکار نمیچلد - با ما بچل با ما سر کن -
مرا بگیر و میان دو بازویت بچلان
چل = گر = بگر = بگرد = برو = بچو = بچم
در لری بختیاری
چِلْ: زیر بغل
چِلِسه بِگِر: دستش را بگیر
چِلْ: زیر بغل
چِلِسه بِگِر: دستش را بگیر
کسی که دیوانه نیست ولی رفتارش به حماقت و بی فکری می زند، بی مهابا و بی محاسبه عمل می کند.
کم عقل ، خل وضع ، گول ، هاشولی
عا ) کسخل
کم عقل ، خل وضع ، گول ، هاشولی
عا ) کسخل
چل به گویش بختیاری یعنی زیر بغل
مصدر مکیدن در زبان ملکی گالی بشکرد
فرو رفتن، فروکردن در زبان ملکی گالی بشکرد
عدد ۴۰ در زبان ملکی گالی بشکرد
چرک در زبان ملکی گالی بشکرد
مصدر تخریب کردن در زبان ملکی گالی بشکرد
چلان=تخریب کن
گل و لای در زبان ملکی گالی بشکرد
فرو رفتن، فروکردن در زبان ملکی گالی بشکرد
چرک در زبان ملکی گالی بشکرد
گل و لای در زبان ملکی گالی بشکرد
نادان و کم عقل. مثلا خل و چل یعنی دیوانه
چل čəl : گِل / در زبان گیلکی رشت معادل تل و تیل در گیلکی بیءپیش و گیلکی مازندران است و معنای گِل می دهد.
چل čal : چرخ، ماشین، ابزار، وسیله/ در زبان گیلکی گیلان و مازندران و همچنین هندی به معنای چرخ است که به عنوان ماشین و وسیله بکار می رود مثل چرخ خیاطی، چرخ گوشت، چرخ نخ ریسی و دستگاه ابریشم کشی و مانند اینها
... [مشاهده متن کامل]
چله čəlle : ( صَلّ ) سلام و صلوات و تهنیت و تبریک/ تبدیل چ - ص بین زبانهای سامی و پهلوی دیده می شود. مثلا کشور چین، صین و چلیپا، صلیب ثبت شده است. صَلّ səlle سامی/عربی نیز معادل چله است. شب چله که شب یلدا، شب تولد مهر و میتراست در واقع به معنای شب تبریک و تهنیت و سلام و صلوات تولد مهر است. شب چله : شب صلوات، شب صلّ
چُل، چول : دول / تبدیل چ - د، چ - ت از تبدیل های رایج زبان شناسی است / چوچول : دودول
چِل: مخفف چِهل 40
چِله : چهله دوره چهل تایی، چهل روزه مانند هفته و دهه و سده و. . .
چل čal : چرخ، ماشین، ابزار، وسیله/ در زبان گیلکی گیلان و مازندران و همچنین هندی به معنای چرخ است که به عنوان ماشین و وسیله بکار می رود مثل چرخ خیاطی، چرخ گوشت، چرخ نخ ریسی و دستگاه ابریشم کشی و مانند اینها
... [مشاهده متن کامل]
چله čəlle : ( صَلّ ) سلام و صلوات و تهنیت و تبریک/ تبدیل چ - ص بین زبانهای سامی و پهلوی دیده می شود. مثلا کشور چین، صین و چلیپا، صلیب ثبت شده است. صَلّ səlle سامی/عربی نیز معادل چله است. شب چله که شب یلدا، شب تولد مهر و میتراست در واقع به معنای شب تبریک و تهنیت و سلام و صلوات تولد مهر است. شب چله : شب صلوات، شب صلّ
چُل، چول : دول / تبدیل چ - د، چ - ت از تبدیل های رایج زبان شناسی است / چوچول : دودول
چِل: مخفف چِهل 40
چِله : چهله دوره چهل تایی، چهل روزه مانند هفته و دهه و سده و. . .
به زبان مشهدی یعنی ک*یر
چل čal: [اصطلاح صنایع دستی] چرخ چوبی ابریشم کشی
چل و پل : بد و بیراه گفتن ، سرگردان کردن و بیراهه رفتن
در افغانستان و در گویش دری با فتح چ و سکون لام
چل : فریب ، خدعه و نیرنگ و بازی دادن
چل:باقی مانده فضولات دام در طویله که خشک شده آن را باز " چل مه" گویند
چل:مالیدن و تیز کردن تیغ مخصوص سرتراشی ( پاکی ) بر سنگ مخصوص و یا آرنج دست!
... [مشاهده متن کامل]
چل: در غزنین به علوفه ای که در مرداب و کناره های آب می روید
چل: چلش یا چلیدن به معنای اعتبار و گردش و جریان داشتن را نیز می گویند مثلا این پول از چلش افتاده است! یا دیگر این کار نمی چله!
چل : فریب ، خدعه و نیرنگ و بازی دادن
چل:باقی مانده فضولات دام در طویله که خشک شده آن را باز " چل مه" گویند
چل:مالیدن و تیز کردن تیغ مخصوص سرتراشی ( پاکی ) بر سنگ مخصوص و یا آرنج دست!
... [مشاهده متن کامل]
چل: در غزنین به علوفه ای که در مرداب و کناره های آب می روید
چل: چلش یا چلیدن به معنای اعتبار و گردش و جریان داشتن را نیز می گویند مثلا این پول از چلش افتاده است! یا دیگر این کار نمی چله!
بغل
در زبان بختیاری به مفصل انتهای دست که به بدن وصل میشود هم گفته میشود. واگر چول به معنی شکسته و خراب
در زبان محلی مردم بوشهر و دشتستان به زیر بغل انسان چل می گویند. مثلا می گویند
برو زیر چل حسین را بگیر وبلندش کن
یا می گویند
عرق زیر چل او چقد بوی بد می دهد
برو زیر چل حسین را بگیر وبلندش کن
یا می گویند
عرق زیر چل او چقد بوی بد می دهد
چرخ نخ ریسی قدیمی
در زبان لری بختیاری به معنی
چهل. chel
چهل. chel
به کسر چ. زیر بغل در گویش کازرونی ( ع. ش )
چپ چل هستم یعنی بی عقلی میکنم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)