چشیدن


    to taste
    to experience

فارسی به انگلیسی

چشیدن ابگونه
sip

چشیدن سرد و گرم روزگار
experience

مترادف ها

gustation (اسم)
چشیدن، چشیدگی

taste (فعل)
چشیدن، خوش مزه کردن، لب زدن، مزه کردن، مزه دادن

assay (فعل)
ازمایش کردن، سنجیدن، محک زدن، کوشش کردن، چشیدن، تحقیق کردن، ازمودن، عیارگیری کردن، عیار گرفتن، باز جویی کردن

sip (فعل)
چشیدن، مزمزه کردن، خرده خرده نوشیدن، خرد خرد اشامیدن

gust (فعل)
چشیدن

پیشنهاد کاربران

درک کردن دریافت کردن
چشیدن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " چشیدن" می نویسد : ( ( چشیدن در پهلوی در ریخت جخشیتن čaxšitan بکار می رفته است. در این زبان چاشتن čāštan و چاشیتنčāšitan ، در معنی آموختن به کار یرده می شده است . ستاک در هر دو مصدر یکی است و چاش ریختی کوتاه شده از چَخْش می تواند بود . واژه ی تازی " ذوق " نیز هم در معنی چشیدن به کار می رود هم در معنی آموزش نهانی و بی میانجی و به " دل " . همانندی معنایی در آن دو مصدر پهلوی با " ذوق " که در ادب نهانگرایانه و صوفیانه ی پارسی به گستردگی به کار برده شده است ، نکته ای است باریک و شایسته ی درنگ و بررسی ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( مرا با شما هم به فرجام کار
بباید چشیدن بد روزگار ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 352. )

Taste

بپرس