gleam
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
بال بال زدن، چشمک زدن، مژگان راتکان دادن، چوگان زدن
چشمک زدن، جرقه زدن، تلالوء داشتن
چشمک زدن، سوسو زدن، تجاهل کردن
چشمک زدن، برق زدن یا تکان تکان خوردن
چشمک زدن، برق زدن، با چشم اشاره کردن، باز و بسته شدن
چشمک زدن، جابجا کردن
چشمک زدن، برهم زدن
پیشنهاد کاربران
چشمک زدن: [ اصطلاح در تداول عامه ]بستن یک چشم به صورت چشمک زدن، حرکتی عمدی است که غالبا نشان دهنده ی توطئه است ( “ من و تو، هر دو از این مسئله آگاه هستیم، ولی فرد سوم حاضر از این مسئله آگاه نیست ” ) . چشمک زدن هم چنین می تواند تا حدودی نشان دهنده ی آشنایی و احوال پرسی، و یادآور دست تکان دادن باشد ( “ سلام، دوست عزیزم ” ) .
... [مشاهده متن کامل]
( ( رو به دهن باز و چشم های گشاد آرزو خندید و چشمک زد . "کلنگیِ کوچه رضاییه را نشانش بده . " چانه بالا دادو لب به هم فشرد . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 16. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( رو به دهن باز و چشم های گشاد آرزو خندید و چشمک زد . "کلنگیِ کوچه رضاییه را نشانش بده . " چانه بالا دادو لب به هم فشرد . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 16. ) )
چِشمَکیدن به کسی.