چشمک

/CeSmak/

    flash
    blink
    twinkle
    wink
    twinkting

فارسی به انگلیسی

چشمک زدن
blink, flash, scintillate, twinkle, wink, bat

چشمک زدن از راه دور
gleam

چشمک زن
flasher

چشمک زنی
scintillation

مترادف ها

blink (اسم)
چشمک، نگاه مختصر، سوسو زدن نور چراغ

twinkle (اسم)
چشمک، بارقه، تلاءلو

wink (اسم)
چشمک

eyewink (اسم)
چشمک، اشاره با چشم

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی چشمک از ریشه ی واژه چشم و ک فارسی هست

زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

چشمکچشمکچشمکچشمک
نام یکی از زنان نجیب زاده ساسانی در زمان شاهنشاه شاپور یکم
چشمک

بپرس