ابشخور
در زبان انگلیسی به چشمه ی آب طبیعی spring گفته میشود . و لغت fountain هم به معنی فواره هست که در واقع آبنمایی مصنوعی ساخته ی دست بشر هست.
زهاب
چشمه در زبان لکی کَنی یا کانی گفته میشه
گوز و بولاخ و در اصل پینار به ترکی
یا آخار
عین
اب جای
به زبان تبری ( یا مازندرانی ) "خینِه" که ممکن است از "خانی" پهلوی مانده باشد.
ینبوع. . . . .
خانی
آب جای، افراس، سلسبیل، عین، کوثر، ینبوع، اصل، مبدا، منبع، منشا، سوراخ ریز، منفذ، مایه، نوع، قسم، نمونه، دهانه، سوراخ، معدن
چشمه کلمه ای است پارسی که همانند کلمات عربی " ه " تأنیث برداشته و همانطور که از چشم، اشک بیرون می آید، از چشمه نیز آب بیرون می آید و روان می شود به طور طبیعی و بدون دستکاری انسان.
در زبان ترکی به چشمه "بولاق " گفته می شود.
چشمه از سنگ تراشیدن :به کار سخت و غیر ممکن دست زدن ، طلب محال کردن
گفت کز سنگ چشمه بر متراش
فارغم زین فریب فارغ باش
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 566 )
چشمه ی سیماب ریز : چشمه ی سیماب ریزنده ، کنایه از خورشید
با کفش این چشمه ی سیماب ریز
خوانده چو سیماب گریزا گریز
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۲۰.
چشمهٔ آسوده :چشمه ای آرام و بدون طوفان
چشمه و دریاست به ماهی و دّر
چشمه ی آسوده و دریای پر
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۲۰.
دکتر کزازی واژه ی " من " را در نوشته های خود به جای واژه ی " من " بکار برده است.
... [مشاهده متن کامل]
چشمه: در پهلوی چشمگ čašmag بوده است .
( ( شود روز ، چون چشمه رخشان شود؛
زمین چون نگین بدخشان شود ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص435 . )
در زبان کرمانجی خراسان گانی
ینبوع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)