چسبیده

/Casbide/

    skintight
    stuck
    glued
    attached

مترادف ها

sessile (صفت)
بی ساقه، چسبیده، بی پایه

sticking (صفت)
چسبیده

adhesive (صفت)
چسبنده، چسبیده، چسبناک، چسبدار

sticky (صفت)
سخت، چسبنده، چسبیده، چسبناک، دشوار، بد بو، لزج

clinging (صفت)
چسبیده

clung (صفت)
چسبیده، متصل شده

coherent (صفت)
چسبیده، مربوط، دارای ارتباط یا نتیجه منطقی

پیشنهاد کاربران

چون چسبیده ب راه
لزج و سرهم
یعنی دو تا سیم رو بهم وصل کنی

بپرس