paste
چسباندن
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
ضمیمه کردن، پیوستن، چسباندن، پیوست کردن، نسبت دادن، بستن، الصاق کردن، گذاشتن، ضبط کردن، دلبسته شدن
چسبیدن، بهم پیوستن، چسباندن، بستن، الصاق کردن، تحمل کردن، سوراخ کردن، فرو بردن، تردید کردن، گیر کردن، نصب کردن، چسبناک کردن، گیر افتادن
بهم پیوستن، چسباندن، بستن، صحافی کردن و دوختن، گرفتار و اسیر کردن، مقید کردن، جلد کردن، مقید و محصور کردن، متعهد و ملزم ساختن، الزام اور و غیر قابل فسخ کردن
چسباندن، ترکیب کردن، تبدیل به چسب کردن
چسبیدن، چسباندن، چسب زدن به
چسبیدن، چسباندن
چسباندن، بستن، محکم کردن، سفت کردن، چفت کردن
چسباندن، گول زدن، وسیع کردن، با لثه جویدن، چسب زدن، صمغی شدن
پیوستن، چسباندن، سمنت کردن
چسباندن
پیشنهاد کاربران
الصاق