چسب اجریivyچسب پلاستیکیepoxyچسب پوشviscidچسب دیواریivyچسب زخمband-aid, patch, sticking plasterچسب زدنpasteچسب زدن بهglueچسب زدهglueyچسب سانcolloidچسب مالیدهstickyچسب مانندglueyچسب کشدارrubber cement
paste (اسم)چسب، خمیر، نوعی شیرینی، سریش، گل یا خمیرglue (اسم)چسب، غرا، سریشم، سریش، چیز چسبناکbirdlime (اسم)چسب، کشمشکlime (اسم)چسب، کشمشک، لیموترش، اهک، سنگ اهک، اهک زنیgum (اسم)چسب، صمغ، لثه دندان، انگم، قی چشم، درخت صمغmucilage (اسم)چسب، لعاب، لزوجت گیاه، اب لیزgluten (اسم)چسب، موم اندر اب، ماده چسبنده گندم، ماده لزجagglutinate (صفت)چسب، چسباننده، التیام اور، دوای التیام اور
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسیواژه چسب از ریشه ی واژه چسبیدن فارسی هستچسبیده، چسبِ هم=کنارِ هم، به هم چسبیدهدر لکی به چسب دویس گفته می شود. مثلا دویسیا:یعنی چسبیده شدهچسب : tape+ عکس و لینک