چرس
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
می توان به عنوان صفت هم به کار گرفت، مثلاً وقتی به کسی می گن چرس و بنگه، یعنی گیج و گوجه، ابله و متوهمه و. . .
( چَ رَ ) ( اِ. ) ۱ - بند، زندان . ۲ - شکنجه ، آزار.
( چَ ) ( اِ. ) مادة مخدری است که از مالش دادن سرشاخه های گیاه شاهدانه با دست یا روی پارچه بدست می آید و آن را با توتون یا تنباکو می کشند. ( حشیش )
( چَ ) ( اِ. ) مادة مخدری است که از مالش دادن سرشاخه های گیاه شاهدانه با دست یا روی پارچه بدست می آید و آن را با توتون یا تنباکو می کشند. ( حشیش )
چُرس چ با ضمه به بندری سوسک
چرس: [اصطلاح اعتیاد]همان حشیش است که از رزین آماده شده از سر شاخه های گلدار و به میوه نشسته گیاه بالغ شاهدانه تهیه میشود و از انواع دیگر ان مرغوبتر است. .