چرخنده

/Carxande/

    circular
    gyro-
    gyrator
    undershot

فارسی به انگلیسی

چرخنده دوار
circler

مترادف ها

gyrator (اسم)
چرخنده

wheeler (اسم)
گردنده، چرخنده، چرخ دار، دور زننده

turner (اسم)
چرخنده، چرخ کار، چرخاننده، تراش کار، خراط

waggly (صفت)
چرخنده، تلو تلو خور، فرفره وار

rotary (صفت)
گردنده، دوار، چرخشی، چرخنده

revolving (صفت)
گردنده، چرخنده، راجعه، رجعی، دورانی

rotative (صفت)
گردنده، دوار، چرخنده

پیشنهاد کاربران

گردان
غلتان
به اصطلاحی در سیستم هوا شناسی است که به آن سیکلون گویند:
جهت حرکت، توده هوا در نیم کره شمالی واچرخ حرکتی توده هوا در نیم کره جنوبی است و دقیقاً برعکس یکدیگر و برخلاف هم است.
دوار

فرفره

بپرس