چربی

/Carbi/

    fatness
    fat
    grease
    drippings
    greasiness
    oil
    oiliness
    shortening
    unctuousness

فارسی به انگلیسی

چربی خوک
lard

چربی دار
fat, fatty

چربی دار بودن
fatness

چربی زا
oleaginous

چربی زیر پوست ران و کپل
cellulite

چربی سان
fatty

چربی گرفتن
skim

چربی گوشت
tallow

چربی نابهنجار پوست
seborrhea

مترادف ها

fat (اسم)
پیه، چاق، چربی

lubricity (اسم)
نرمی، چربی، لینت، چرب بودن، شهوانی بودن

grease (اسم)
چاپلوسی، روغن، مداهنه، چربی، گریس، روغن اتومبیل

fatness (اسم)
برکت، فربهی، چربی

oil (اسم)
مرهم، روغن، چربی، نفت، مواد نفتی، رنگ روغنی، نقاشی با رنگ روغنی

creaminess (اسم)
چربی، حالت سرشیری

lipid (اسم)
چربی

lipide (اسم)
چربی

lipoma (اسم)
چربی، غده چربی، تومر خوش خیم چربی

myelin (اسم)
چربی

پیشنهاد کاربران

لیپید ( Lipid )
پِهْ ، شَحم ، پی ، پیه
واژه چربی
معادل ابجد 215
تعداد حروف 4
تلفظ čarbi
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: čarpīh] ‹چربه، چربو›
مختصات ( اِمص . )
آواشناسی Carbi
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
چربی: کنایه ای ایما از دلاویزی و خوشایندی
<<به دل="" گفت="" من="" سازم="" این="" رزمگاه؛="">
به چربی بگویم؛ بخواهم ز شاه. >>
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۸۹.

بپرس