مرهم، روغن، چربی، نفت، مواد نفتی، رنگ روغنی، نقاشی با رنگ روغنی
creaminess(اسم)
چربی، حالت سرشیری
lipid(اسم)
چربی
lipide(اسم)
چربی
lipoma(اسم)
چربی، غده چربی، تومر خوش خیم چربی
myelin(اسم)
چربی
پیشنهاد کاربران
لیپید ( Lipid )
پِهْ ، شَحم ، پی ، پیه
واژه چربی معادل ابجد 215 تعداد حروف 4 تلفظ čarbi نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: čarpīh] ‹چربه، چربو› مختصات ( اِمص . ) آواشناسی Carbi الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین واژگان مترادف و متضاد
چربی: کنایه ای ایما از دلاویزی و خوشایندی <<به دل="" گفت="" من="" سازم="" این="" رزمگاه؛="">به> به چربی بگویم؛ بخواهم ز شاه. >> نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۸۹.