چرب زبان

/CarbzabAn/

    flatterer
    glib
    toady
    smoothie
    glib - tongued

مترادف ها

smoothie (اسم)
چرب زبان، ادم مبادی اداب

smoothy (اسم)
چرب زبان، ادم مبادی اداب

glib (صفت)
لا قید، سلیس، روان، لیز، چرب زبان، زبان دار

silver-tongued (صفت)
سخن آرا، فصیح، خوش زبان، چرب زبان

smooth-tongued (صفت)
چاپلوس، خوش بیان، چرب زبان

پیشنهاد کاربران

چرب زبان ؛ کسی را گویند که بسخنان خوش دل مردم را بجانب خود راغب گرداند و مردم را از خود کند. ( برهان قاطع ) . چرب زبان و چرب گو. ( ناظم الاطباء ) . آدم شیرین گفتار. ( فرهنگ نظام ) . کسی باشد که مردم را بجانب خود راغب سازد. ( آنندراج ) :
...
[مشاهده متن کامل]

ای نو سخن چرب زبان ز آتش عشقت
من آب شدم آب ز روغن چه نویسد.
خاقانی.
رجوع به �چرب زبانی � شود.
- || کنایه از چاپلوس. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . چاپلوس. ( ناظم الاطباء ) .

چاپلوس. . . . . . متملق. . . . . . بدزبان. . . . . . حراف. . . .
خوش سخن، چرب گفتار، شیرین زبان، چاپلوس، زبان به مزد، متملق، مداهنه گر، چاچول، چاچول باز، حراف، زبان باز
مداهنه
سالوس