چراغ

/CerAq/

    burner
    lamp
    light

فارسی به انگلیسی

چراغ اذین کردن
illuminate

چراغ اذینی
illumination

چراغ الکتریک
electric lamp

چراغ اویز
lustre

چراغ ایست نما
stoplight

چراغ بادی
hurricane lamp, lantern, hurricane lantern

چراغ برق
electric light

چراغ برقی
lamp

چراغ بونزن
bunsen burner

چراغ پا
lamp-stand

چراغ پایه بلند
floor lamp

چراغ پریموس
primus, primus (sto

چراغ ترمز
stoplight

چراغ جلو
headight

چراغ جلو اتومبیل و لوکوموتیو
headlight

چراغ جلو صحنه
limelight

چراغ خطر
red light, stop - light

چراغ خواب
night light

چراغ خوراک پزی
cook-stove, cooker, primus, hot plate
cooker

چراغ دو راه
diode

مترادف ها

light (اسم)
پرتو، تابش، وضوح، مشعل، سو، اتش، اتش زنه، نور، چراغ، فانوس، کبریت، برق چشم، سرگرم کننده غیر جدی، لحاظ

headlight (اسم)
چراغ جلو، چراغ، چراغ جلو ماشین

lamp (اسم)
چراغ، لامپ، فانوس، لامپا، جراغ

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدند با این حرف خودتان خار و بی ارزش می کنید بس کنید هر کسی به من و خانواده من توهین حرمزاده بی ناموس بی رگ و ریشه سیم کش و جاکش و خودش و جد آبادش هست اگر توهین کند
جواب شما ها
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . !
تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است.
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . !
✍کریستوفر هیچنز

چراغچراغچراغچراغ
چراغ:چرّ چربی وپی وروغن وآغ آغشتن میباشد.
واژهٔ چراغ واژه ای با ریشهٔ پارسی است. این واژه از زبان پارسی به زبان سوریانی رفته و به صورت s̲h̲rāḡā یا s̲h̲rāg̲h̲ā تغییر یافته است و سپس زبان عربی آن را از زبان سوریانی به شکل سراج وام گرفته است.
چراغ واژه ای فارسی است و از واژه �چراک� در فارسی میانه و به معنای نوردادن و روشنایی گرفته شده
چراغ در ترکی استانبولی به معنای شاگرد کاربرد دارد .
این واژه در زبان عربی به � سراج� تغییر یافته است.
این واژه در زبان سغدی به شکل �چاراو� تغییر یافته است .
ما وقتی چیزی درحال روشن شدن هست ولی زورش نمیرسه میگیم چیرتلیر و مناطق کوچک رو با پسوند آق بیان میکنیم مثل ایراق ( عراق ) منطقه ی پیشروی ( کوچک تر ) ایران هم همینطوره و توران هم معنای سرزمین برخاستگان و
...
[مشاهده متن کامل]
خلق میده دوستان فارس عزیز با چه منطقی زبانی که من و خانواده ام داریم صحبت میکنیم رو ازمون میدزید و میگویید این مال ده هزارساله پیش ما فارساست آیا واضح تر از اینا مثال بزنم ؟ اوتوراق اتور یعنی بشین از فعل اوتورماق هست و آق یعنی مکانی کوچک اوتوراق یا اتاق بعنی مکانی کوچک برای نشستن آخه شرف چیز خوبیه که انسان ها باید داشته باشند

یه سوال منطقی! این پسوند "آغ" از کی مصدر مکان در فارسی شده؟! آق پسوندی مکانساز در ترکی است؛ مثل اوتور [نشستن] اتاق [محل نشستن] یا یات [خواب] یاتاق [محل خوابیدن]
بعد ریشه "چر" در فارسی چی هست؟ کجا استفاده میشه؟
...
[مشاهده متن کامل]

این در حالی هست که "چیر" ریشه کلماتی مثل "چیریلتی" و "چیرت" به معنی سوسو زدن و روشن شدن هست.

واژه ی فارسی ( چراغ ) از ترکیب دو کلمه ( چر ) و ( آغ ) ساخته شده
( چر ) به معنی ( چربی ) ، ( چرپیه ) ، ( پی ) ، همان چیزی که در چراغ می سوزاندند
( آغ ) پسوند مکان است، به معنی جای چربی برای سوختن و روشنایی دادن
پیرایه یغمایی
این واژه از زبان پارسی به زبان سوریانی رفته و به صورت s̲h̲rāḡā یا s̲h̲rāg̲h̲ā تغییر یافته است و سپس زبان عربی آن را از زبان سوریانی به شکل سراج وام گرفته است.
نبراس
سِراج
واژه چراغ
معادل ابجد 1204
تعداد حروف 4
تلفظ čerāq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) ‹چراخ›[[پهلوی]]
مختصات ( چِ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی CerAq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ لغت معین
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
به نظر تو بی فرهنگ که توهین می کنی من خودم داداش دارم دوست ندارم پان ترکیسم به بگوید داداش درضمن من با منابع حرف زدم پان ترکیسم همیشه خدا مدرک ندارند اگر دارد معتبر نیست

واژه چراغ کاملا پارسی است و ریشه پهلوی دارد در عربی می شود سراج کار ندارم قوم قومیت استادهای پان ترکیسم همیشه هستند بدون مدرک حرف زدن خود یک حرفی است
منبع. فرهنگ لغت معین
پان ترکیسم ها یک مشت اوباش هستند🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
لطفا این رو انتشار بدهید
کردی: چراخ
این فعل akmak در تورکی چه قدر معنی داره، گمونم همه کلمه ها از این فعل درست شده باشه
محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، پوشینۀ [=جلد] دوم، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۳، رویه های [=صفحه های] ۱۰۰۵ و ۱۰۰۶
ویرایش:۱۴۰۱/۷/۱۲
پ ن:کیا ( آقای ) محمدی، می بایست نشانۀ ( ( کوچکتر از ) ) به معنی ( ( برگرفته شده از ) ) را روبه روی ( ( چراغ ) ) می نوشتید. افزون براین، بازنوشت چندبارۀ این نشانه درستی سخن را نمی افزاید ( گرچه نگرتان نادرست است ) .
...
[مشاهده متن کامل]

چراغچراغ
منابع• https://t.me/ketab7777/60913
ریشۀ واژۀ چراغ
نظر به کلمۀ چیثره ( روشنی ) در اوستا و چیتره در سنسکریت ( به معنی روشنی ) معلوم میشود واژۀ چراغ در اصل چیهراگ ( روشنی دهنده ) بوده است.
चित्र adj. chitra bright
واژه ( چراغ/چیراغ ) واژه ای پارسی و ایرانی است؛
چنانکه در رویه 23 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
چراغچراغ
چراغ: [عامیانه، اصطلاح] پولی که معرکه گیران درخواست می کنند.
اقا جون چراغ همون قارچ اما سمیه چون برعکس بخونی میشه قارچ اما حرف ( ق ) شده ( غ ) اما یه جور خونده میشه ولی خورده نمیشه چون . . . میان قارچ خوب و غارچ سمی؛ تفاوت از زمین تا آسمان است. خدایی درست نگفتم؟ لبخند بزن دوست خوبم.
چراغ: نبروس
درود ُ سپاس
واژه چراغ که در زبان پهلوی نیز کاربرد داشته و در گویش زرتشتیان به ریخت چرو نامیده می شود، از دو بخش چر ( چرب ) و آغ ( آگ ) به چم آتش است به چم آتشی که از چربی و پیه ساخته شود منند پیه سوز.
...
[مشاهده متن کامل]

آگ و آگنی در سانسکریت، اوگنی در زبان اسلاوی و آگر در کردی به چم آتش و اخگر در پارسی در پیوند با آتش است.
سوخت چراغها در گذشته چربی گیاهی مانند روغن زیتون یا روغن کرچک یا روغن منداب بود که با چرب کردن فتیله ( پلیته ) پنبه ای، آتش، روشنی بخش شبهای تار می گشت.

چراغ ترکی نیست.
https://www. google. com/amp/s/www. etimolojiturkce. com/kelime/%C3%A7%C4%B1rak/amp
اگر ترکی بلدید لغتنامه رو بخونید.
من خودم ریشه ترک دارم ولی نمیدونستم تازگیا ترکای عزیز چقدر پدر کلمه رو در میارن که عقب نمونن.
...
[مشاهده متن کامل]

خود ترکهای ترکیه و تمام لغتنامه هاییکه من دیدم میگن چراغFars�adan

💡 چراغ:
《واژه ای هندی - فارسی است. 》
سانسکریت: سوراج
پارسی: چراغ
اربی: سراج
چراغ از واژه هندی "سوراج" و از ریشه "سور" است که واژه هندی سور را در پارسی هور می گویند و به معنی "خورشید" می باشد. بسیاری از واژه های سانسکریت که با صدای /س/ آغاز می شوند در پارسی به /ه/ دگرگون می شوند؛ مانند:
...
[مشاهده متن کامل]

سور > هور
آسورا > اهورا
سند > هند
سوسکا > هوشکا ( خشک )
سوما > هوم ( گیاهی خوشبو و مقدس در آیین زرتشتی )
به جای واژه انگلیسی لوستر که از چندین چراغ ساخته شده است نیز بهتر است واژه پارسی و زیبای "چلچراغ" را بکار ببریم.

یا به جای اثبات از روی مشتق akıchı به طریق دیگر:
akmak : تابیدن و ساتع شدن نور
akı : تابش
akıcha : به صورت تابشی ، نورانی
akcha
akcharmak : نورانی شدن ، تابناک شدن ( مانند yash= خیس و yasharmak = خیس شدن )
...
[مشاهده متن کامل]

akcharak : مکان یا نقطه نورانی
agcharak
aghcharak
aacharak
acharak
charak
charag>>>>chıragh مانند فعل yıkamak به معنی شستن , آب کشیدن که از آن فعل yıkalamak به معنی چندین بار با آب شستن یا چندین بار پشت سر هم آب کشیدن که ما آن را به شکل yakalamal یا yaxalamaq نیز می گوییم یا اینکه "چاراغ" بعد از ورود به فارسی چراغ شده است.
در نهایت chıragh یا چئراغ و یا charagh یا چاراغ>>>>> ترکی است.

چراغ:
دکتر کزازی در مورد واژه ی چراغ می نویسد : ( ( چراغ و با همین ریخت در زبان پهلوی به کار می رفته است ریخت تازیکانه ی آن " سِراج " است . ) )
( ( چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ ) )
...
[مشاهده متن کامل]

استاد می گوید :با پدید آمدن آسمانها و جنبیدن آنها، پدیده های گیتی چون :دریا و کوه و دشت و راغ در وجود آمدند و زمین از فروغ و روشنی همانند چراغی تابان شد.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 192 )

چراغ شاخص و یا هشدار ( قطعات خودرو )
چراغ های شاخص و یا چراغ های هشدار همان چراغ هایی سیستم تشخیص عیب خودرو می باشند که روی داشبورد خودرو نصب شده اند . این چراغ ها در نقاط مختلف خودرو به حسگر هایی متصل هستند . وقتی حسگری تشخیص بدهد یک قسمت از خودرو وظایف تعریف شده برای آن قسمت را به درستی انجام نمی دهد، چراغی روی داشبورد خودرو روشن می شود که قسمت معیوب را مشخص می کند. و یا به راننده هشدار می دهد به این چراغ ها که بعضی برای هشدار و بعضی برای عیب یابی و تشخص اختصاص دارند چراغ های هشدار یا شاخص گفته می شود .
...
[مشاهده متن کامل]

معنی جای چراغ میشه مشکات
تشدان یا همان اتشدان

نبروس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس