چاک

/CAk/

    cleavage
    cleft
    cut
    fissure
    incision
    nick
    rift
    slash
    slit
    split
    tear
    vent
    rent
    flssure

فارسی به انگلیسی

چاک پیراهن
placket

چاک چاک
full of slits or rents, fissured, full of slits

چاک خوردگی
rip

چاک خوردن
rift, rip, split

چاک دادن
cleave, incise, rend, rip, rive, split, tear

چاک دادن با قیچی
snip

چاک دار
cut

چاک دار کردن
rift, slash

چاک دامن
placket, slash

چاک دهنده
slasher

چاک سینه
cleavage, slash

چاک صوت
glottis

چاک گریبان
placket

چاک لباس
slash

چاک والا
chuckwalla

مترادف ها

cut (اسم)
تخفیف، قطع، برش، جوی، شکاف، کانال، چاک، معبر، بریدگی، مقطع

rift (اسم)
خراش، دریدگی، چاک، بریدگی

incision (اسم)
برش، شکاف، چاک

slashing (اسم)
چاک

scissor (اسم)
تقسیم، چاک

tear (اسم)
گریه، اشک، چاک، سرشک، پارگی

split (اسم)
ترک، دو بخشی، انشعاب، رخنه، شکاف، چاک، نفاق

chink (اسم)
رخنه، شکاف، صدای بهم خوردن فلز، جرنگ جرنگ، چاک

slot (اسم)
شکاف، فرجه، رخ، چاک، غاز، فرج، کلون در، چفت در، شکاف کوچک

slit (اسم)
روزنه، شکاف، فرجه، رخ، درز، چاک، غاز، بریدگی

slash (اسم)
برش، ضرب، شکاف، چاک، ضربه سریع، چاک لباس، نشان ممیز

suture (اسم)
شکاف، درز، چاک، بخیه

fissure (اسم)
درز، چاک

kerf (اسم)
چاک، بریدگی

rip (اسم)
شکاف، چاک

hack (اسم)
برش، ضربه، ضربت، فاحشه، چاک، نویسنده مزدور، جنده، خش، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، اسب کرایه ای، اسب پیر، درشکه کرایه

scotch (اسم)
خراش، چاک، اسکاتلندی، زخم، نوار چسب اسکاچ

interstice (اسم)
ترک، فاصله، شکاف، درز، چاک، سوراخ ریز

stoma (اسم)
شکاف، چاک، منفذ تنفسی، شکاف دهان

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس مسیر اشتقاق واژگان پارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

چاکچاکچاکچاک
واژه چاک از سورا سنی پراکریت به ارث رسیده است
𑀘𑀓𑁆𑀓 ( cakka ) ، از سانسکریت चक्र
( c�kra، �چرخ� ) ، از پروتو - هند - آریایی *ćakr�m، از پروتو - هند - ایرانی *čakr�m، از پروتو - هند - اروپایی *kʷ�kʷlos ( �دایره، چرخ� ) . با مراتی चाक ( کاک ) . دوبل چکر ( cakkar, cakra ) و چرخہ ( carxā ) . واژه چک و چاق و چاقو=چاکو از ریشه ی این واژه هستند که اشتباه به زبان دیگر خواهد شدند.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع ها. Qureshi, Bashir Ahmad ( 1971 ) “چاک”, in Kitabistan's 20th Century Standard Dictionary‎, Lahore: Kitabistan Pub. Co.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
John Shakespear ( 1834 ) “چاک”, in A dictionary, Hindustani and English: with a copious index, fitting the work to serve, also, as a dictionary of English and Hindustani, 3rd edition, London: J. L. Cox and Son

منابع• https://dsal.uchicago.edu/cgi-bin/app/qureshi_query.py?qs=چاک&searchhws=yes&matchtype=exact• https://search.worldcat.org/title/875051092
پاره پاره
تنومند، سلامتی
غاز
در استان پارس چاق را چاک نیز گویند - و چاک در پهلوی فربهی و چالاکی است و به چم پیه نیز بوده و هنوز کردان میگویند چاک و چاکی - و در پشتو نیز به چم پیه هنوز به کار می رود
در جنوب فارس میگویند کیلونی چاک کردمه دیدش شیرینه - قلیونی چاق کردمه دودش شیرین است
چاک در زبان کوردی در احوالپرسی معنای خوب بودن میدهد
چونی؟:چطوری
چاکم:خوبم ( در اینجا میتوان از "باشم"نیز استفاده کرد همان معنی "چاکم"را میدهد )
کچی چاکه:دختر خوبیه

چاک:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " چاک" می نویسد : ( ( ریشه و معنای بنیادین چاک بر من روشن نیست. آیا ”چاک “ ریختی است از چک، در چکیدن؟ سرشکهای آب نیز، آنگاه که فرو می ریزند، فرو می شکافند و از هم می پاشند. انگار که چاق در ”چاقو ”نیز ریختی است از "چاک ": چاقو ( =چاکو ) ابزاریست که با آن چیزی را چاک می زنند و می شکافند. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( فکند آن تن شاهزاده به خاک
به چنگال کردش کمرگاه چاک ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 243. )

چاک rift : [اصطلاح کوهنوردی]دالان با دیواره های موازی و مستقیم .
منبع https://sporton. ir

پاره
در زبان تاتی چاک یعنی جای که چمن است
شکاف
درز
دامنه ی کوه ب زبان گیلکی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)