چالاک

/CAlAk/

    agile
    dapper
    dexterous
    nimble
    sharp
    qulck
    zippy

مترادف ها

snack (اسم)
چالاک، خوراک مختصر، خوراک سرپایی، ته بندی

nifty (صفت)
جذاب، زیرک، چالاک، نکته دان

handy (صفت)
اماده، قابل استفاده، دم دستی، ماهر، چابک، چالاک، سودمند، سریع، موجود، روان، دستی، مقتدر، بسهولت قابل استفاده، سهل الاستعمال، بادست انجام شده، استاد در کار خود

smart (صفت)
فعال، زیرک، زرنگ، چالاک، با هوش، شیک، ناتو، جلوه گر

nimble (صفت)
زیرک، زرنگ، چابک، چالاک، تردست، فرز، جلد، چست

dexterous (صفت)
ماهر، زبردست، زرنگ، چیره دست، چابک، چالاک، سریع، سریع العمل

adroit (صفت)
زیرک، ماهر، زبردست، زرنگ، چیره دست، چابک، چالاک، تردست

deft (صفت)
ماهر، زبردست، زرنگ، چابک، چالاک، سریع، استادانه، کاردان

dextrous (صفت)
ماهر، زبردست، چیره دست، چالاک

mercurial (صفت)
تند، چالاک، متغیر، متلون، سیمابی، جیوه دار

peppy (صفت)
فعال، چالاک، سرحال، پر نیرو

brisk (صفت)
تند، تیز، زرنگ، چابک، چالاک، سریع، با روح، سرزنده، سرزنده و بشاش، چست، رایج، اراسته، پاکیزه، تیز هوش

spry (صفت)
زرنگ، چابک، چالاک، فرز، سریع، با هوش، دانا، قشنگ

nippy (صفت)
زننده، چالاک، تند و تیز

pawky (صفت)
زرنگ، چالاک، محیل، اب زیر کاه

sprightly (صفت)
چالاک، سرزنده، خوشحال، سرحال، شنگول، با نشاط

natty (صفت)
ماهر، چالاک، اراسته، پاکیزه، قشنگتر

frisky (صفت)
چابک، چالاک، شنگول، با نشاط، شاد و خرم، جست وخیز کنان

prompt (صفت)
اماده، چالاک، سریع، بی درنگ، فوری، عاجل

lissom (صفت)
چابک، چالاک، نرم، تاشو، قابل انحناء، بنرمی

lissome (صفت)
چابک، چالاک، نرم، تاشو، قابل انحناء، بنرمی

lithesome (صفت)
چابک، چالاک، نرم، تاشو، بنرمی

پیشنهاد کاربران

جَلد
چالاک چابک چاله چاره و . . .
کلا واژگان داری چ ترکی هستن مگر اینکه قبلا حرف دیگه ای به چ تبدیل شده باشه
زود جُنب
لهجه و گویش تهرانی
فرز و چالاک
ریشه شناسیِ واژه یِ پارسیِ ( چالاک ) :
واژه یِ ( چَر ) در زبانِ اوستایی به چمِ ( رفتن، گذشتن، گام زدن، به جنبش درآمدن، شتابیدن، تکیدن و. . . ) و واژه یِ ( چَر - نَ ) به چمِ ( ابزاری برای جنبش دادن ) بوده است؛در زبانِ سانسکریت نیز واژگانِ ( چَل ) و ( چَر ) به چمِ ( حرکت کردن، به جنبش درآمدن، در جنبش و حرکت بودن، جنبیدن، لرزیدن، تکان خوردن ) بوده و واژه یِ ( چَلَ ) به چمِ ( محرک، جنباننده ) ، واژه یِ ( carsani ) به چمِ ( چابک، چالاک ) ، واژه یِ ( calacala ) به چمِ ( پیوسته جنبان، حرکتِ پیوسته، حرکت به پیش و پس، جنبش پذیر ) بوده است؛ در پَسگشتهایِ زیر از زبانِ اوستایی و سانسکریت ، واژگانِ همخانواده یِ بسیارِ دیگری یافت می شوند. ( نیاز به یادآوری است که دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) در زبانهای ایرانی و اروپایی رواگمند بوده است؛ ( چَر ) همان ( چَل ) است. )
...
[مشاهده متن کامل]

تکواژشناسیِ ( چالاک ) :
1 - واژه ( چالاک ) از تکواژ ( چَر ) یا ( چَل ) به همراه پسوندِ پهلویِ ( اک ) می باشد.
یا
2 - واژه ( چالاک ) سرراست با واژه یِ ( ( calacala ) همپیوند است.
( زبانشناسان می توانند به واکاویِ این واژه یِ ایرانی بپردازند ) .
پَسگشتها ( references ) :
1 - رویه هایِ 501 و 502 از نبیگِ ( فرهنگِ واژه های اوستا )
2 - رویه هایِ 32 و 33 از نبیگِ ( فرهنگ سَنسکریت - فارسی ) نوشته یِ ( جلالی نائینی ) - پوشینه یِ دوم

چالاکچالاکچالاک
چالاک همریشه با چابک فارسی هست
شما ریشه زبانی خودتون رو از آلتایی مانند مغولی و غیره پیدا کنید
الان یعنی تراکتور از تیراختور در گویش ترکی گرفته شده!!
چالماق به یک معنی یعنی سریع زدن ( به یغما بردن ) و فرار کردن . چالاک به معنی تند و سریع و… نیز از این مفهوم گرفته شده است و برآمده است.
چالاک در ترکی یعنی بزنیم و به اصطلاح کسی که میدزدد
چالماک یعنی زدو به اصطلاح دزدیدن
آرش جان اگر ل دوبار تکرار میشد یعنی چاللاک با نظرت موافق بودم
مثل زدن که در معنای ربودن هم هست
"چالاک" از فعل ترکی چالماک که به یک معنا به معنی چهارنعل رقتن ، سریع رفتن ، زدن و رفتن می باشد ، گرفته شده .
از این فعل مشتق "چالاک" به معنی چهارنعل ، سریع ، تند به دست آمده که به همین شکل وارد فارسی شده است .
به زبان سنگسری جلد به منعی زرنگ
تند ، چالاک ، متغیر
زبردست
زرنگ تند سریع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس