چاق شدن


    batten
    fatten

مترادف ها

batten (فعل)
چاق شدن، نشو و نما کردن، پروار کردن، حاصلخیز شدن

blubber (فعل)
چاق شدن، هایهای گریستن، با صدا گریستن، چربی اوردن

plump (فعل)
چاق شدن، فربه ساختن، گوشتالو کردن، محکم افتادن یا افکندن

پیشنهاد کاربران

سمن
یک پرده گوشت آوردن ؛ کمی فربه شدن پس از لاغری و نزاری.
پی گرفتن ( گویش تهرانی )

بپرس