چارچوب

/CArCub/

    carcass
    case
    frame
    skeleton
    stock
    pale
    (wooden) frame

فارسی به انگلیسی

چارچوب بندی کردن
frame

چارچوب پنجره
window frame

چارچوب چوبی قایق
ways

چارچوب در و پنجره
casing, frame

چارچوب زمانی
time frame

چارچوب زیر اتاق اتومبیل
undercarriage

چارچوب ساختمان
shell

چارچوب ساز
framer

مترادف ها

frame (اسم)
ساختمان، بدن، تنه، قاب، اسکلت، چهارچوب، قاعده، چارچوب، سفت کاری

framework (اسم)
استخوان بندی، بدنه، کالبد، چارچوب، چهارچوبه، چوب بست

پیشنهاد کاربران

چارچوب : مجموعه اصول و قوانین الزام آور
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی چار چوب از ریشه ی دو چار و چوب فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

چارچوبچارچوبچارچوبچارچوبچارچوبچارچوب
قانون
بدنه ی یک بنا ، به معنای تمام یک چیز ، اسکلت
محدوده، حدود، حیطه
قاب
چهارچوب، چهارچوبه، چارچوبه، قالب، کادر، اسکلت، بدنه، قاب، حیطه، قلمرو
چارچوب : قابی که در به آن لولا و برروی آن بسته و باز می شود . ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )
اسکلت
قاعده، اسلوب، روش مشخص