چادر زدن


    to pitch a tent

مترادف ها

cage (فعل)
چادر زدن، در قفس نهادن، در زندان افکندن

camp (فعل)
چادر زدن، اردو زدن، منزل کردن، خیمه زدن

encamp (فعل)
چادر زدن، اردو زدن، خیمه برپا کردن

encage (فعل)
چادر زدن، اردو زدن

pitch tent (فعل)
چادر زدن

پیشنهاد کاربران

چادر بر پا کردن
طویله بستن. [ طَ ل َ / ل ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) خیمه زدن. ( آنندراج ) .

بپرس