پیگیری

/peygiri/

    follow-up
    perseverance
    proceeding
    prosecution
    pursuance
    pursuit

فارسی به انگلیسی

پیگیری نکردن
discontinue

پیگیری و ازار کردن
hound

پیگیری و گوشمالی شدیدتر
crackdown

پیگیری کننده
prosecutor

مترادف ها

consistency (اسم)
توافق، استحکام، ثبات، درجه غلظت، پیگیری

پیشنهاد کاربران

track/tracking
رد جویی
ردگیری ، دنبال گیری
prosecute
پی جویی، تعاقب، تعقیب، ردجویی، ردگیری، سراغ، ممارست، مداومت
اَپاریک، تمدید، پی جویی و ادامه
رد یابی
اصرار

بپرس