پیکان

/peykAn/

    arrow or spear
    arrow - head
    point of a spear
    fluke
    arrow
    arrowhead
    bolt
    shaft

فارسی به انگلیسی

پیکان سر
fluke

پیکان لنگر
fluke

مترادف ها

fluke (اسم)
اتفاق، خار، پیکان، زمین گیر، قلاب لنگر، انتهای دم نهنگ، یکنوع ماهی پهن، اصابت اتفاق

arrow (اسم)
تیر، سهم، پیکان، یکانداز، خدنگ

spear (اسم)
خشت، پیکان، نیزه، سنان، نیزه ای، سخمه، نیزه دار

dart (اسم)
تیر، پیکان، نیزه، حرکت تند، زوبین

arrowhead (اسم)
پیکان، نوک پیکان، سرتیز

barb (اسم)
خار، نوک، پیکان، ریش، دندانهای ریز

point of a spear (اسم)
پیکان

پیشنهاد کاربران

پیکان فقط پیکان گرد
غنچه تیر. [ غ ُ چ َ / چ ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از پیکان است :
من کیستم آن ذره خورشید نظیرم
برطرف کله فتنه کند غنچه تیرم.
حکیم زلالی ( از آنندراج ) .
پیکان = آنچه در یکسوی چیزی که سفت و کان شده است می آید = سر تیر = فلش
مرحله = پیکار
مراحل = پیکان
رحلت= پیرفت
راحل=پیرو
در زبان کوردی
پِ کان= به هدف خورده
گولان پِکیان=گولان تیر خورده
گوژده که ش پِکنانو= گوشتهارو به سیخ کرده ( آماده ی کباب کردن شده )
و در واژه ای دگر :
[ دِراز تیر ]✒️
[ سویه نما ]
شاد باشید و مانا
تیر، خدنگ، سهم، فلش
سفته ( به فتح ت )

بپرس