resonance
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
انحراف، شکست، انحناء، پیچش، انکسار، خم سازی
گردش، پیچش، چرخش
خمیدگی، کجی، انحنا، انحناء، پیچش، مقدار انحناء
انقباض، پیچش، پیچ خوردگی
انحراف، انحناء، پیچش، خم سازی
پیچیدگی، پیچش، انعطاف، پیچش ساقه
پیشنهاد کاربران
کلمه ی پیچش از دو قسمت تشکیل شده است . قسمت :
"پیچ"که بن مضارع هست . وقسمت :* - ش*که یعنی یدن
. براهمین پیچش یعنی پیچیدن .
"پیچ"که بن مضارع هست . وقسمت :* - ش*که یعنی یدن
. براهمین پیچش یعنی پیچیدن .