intricate (فعل)
پیچاندن
wind (فعل)
پیچاندن، پیچیدن، کوک کردن، حلقه زدن، چرخاندن، از نفس افتادن، بادخورده کردن، در معرض باد گذاردن، از نفس انداختن، انحناء یافتن
turn (فعل)
عطف کردن، تغییر دادن، بر گرداندن، پیچاندن، وارونه کردن، تبدیل کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، منحرف شدن، معطوف داشتن، چرخ زدن، پشت و رو کردن، تاه زدن، گشتن، گرداندن، معکوس کردن، پیچ خوردن، چرخیدن، تغییر جهت دادن، چرخ خوردن، دگرگون ساختن
waggle (فعل)
حرکت کردن، جنباندن، پیچاندن
wrest (فعل)
واداشتن، پیچاندن، چلاندن، گرداندن، زور اوردن، بزور قاپیدن و غصب کردن
flex (فعل)
خم کردن، پیچاندن، انعطاف داشتن، پیچ دادن
contort (فعل)
کج کردن، پیچاندن، از شکل انداختن، ناهموار کردن
bolt (فعل)
از جا جستن، پیچاندن
screw (فعل)
پیچاندن، پیچیدن، وصل کردن، پیچ دادن، گاییدن، خست کردن
twist (فعل)
خم کردن، پیچاندن، پیچیدن، تابیدن، پیچ دادن، پیچ دار کردن، تاب خوردن، چرخیدن، تاب دادن
distort (فعل)
بر گرداندن، کج کردن، پیچاندن، ناهموار کردن، تحریف کردن، از شکل طبیعی انداختن
twitch (فعل)
جمع شدن، پیچاندن، گره زدن، فشردن، ناگهان کشیدن، بهم کشیدن
wring (فعل)
منحرف کردن، پیچاندن، فشردن، چلاندن، به زور گرفتن، انتزاع کردن
tweak (فعل)
پیچاندن، پیچیدن، پیچ دادن، نیشگون گرفتن و کشیدن
wimble (فعل)
پیچاندن، مته کردن