پیچ و خم

/piCoxam/

    tangle
    twist
    winding
    meanders

فارسی به انگلیسی

پیچ و خم دار
sinuous

پیچ و خم داشتن
twist

مترادف ها

turn (اسم)
تمایل، گردش، نوبت، استعداد، چرخ، پیچ و خم، قرقره، پیچ، چرخش، پیچ خوردگی، تغییر جهت، گشت ماشین تراش

bight (اسم)
خلیج کوچک، پیچ و خم، حلقه طناب، پیچ رودخانه

maze (اسم)
پیچ و خم، پلکان مارپیچ، هذیان، جای پرپیچ وخم

cochlea (اسم)
پیچ و خم، حلزون گوش، صدف گوش

crankle (اسم)
خمیدگی، پیچ و خم، پیچیدگی

tortuosity (اسم)
خمیدگی، پیچ و خم، انحناء

ruga (اسم)
پیچ و خم، چین و چروک، تاب خوردگی

پیشنهاد کاربران

بپرس