پیوند

/peyvand/

    graft
    scion
    grafting
    alliance
    association
    bonds
    cement
    communion
    conjunction
    connection
    couple
    fusion
    implant
    juncture
    knot
    linkage
    merger
    relation
    relationship
    tie-in
    tie-up
    transplant
    transplantation
    cross
    union (by marriage)
    linkligament
    joint
    link

فارسی به انگلیسی

پیوند 45 درجه
miter

پیوند اسکنه ای
chink - grafting, cleft - grafting

پیوند بدفرجام
misalliance

پیوند پوست
skin grafting

پیوند دادن
ally, marry, tie, weld

پیوند دو سویه
reciprocity

پیوند زدن
cross, hybridize, implant, transplant, graft, to graft, to join

پیوند زدن استخوان بدن
graft

پیوند زدن پوست بدن
graft

پیوند زدن عضوی از بدن
graft

پیوند زناشویی
wedlock

پیوند زننده
grafter

پیوند شکمی
(shield-)budding

پیوند غلافی
cleft-grafting, chink-grafting

پیوند فارسی
miter

پیوند لوله
flange

پیوند لوله ای
flute-grafting

پیوند نامه
protocol

پیوند نژادی
intermarriage

پیوند کار
grafter

مترادف ها

graft (اسم)
اختلاس، سوء استفاده، پیوند، قلمه، پیوند بافت، پیوند گیاه، گیاه پیوندی

connection (اسم)
اتصال، پیوستگی، وابستگی، نسبت، بستگی، رابطه، رشته، ارتباط، مخابره، ربط، پیوند، مناسبت، خویش، مقارنت

linkage (اسم)
اتصال، بهم پیوستگی، رابطه، پیوند، وسیله ارتباط، حلقه های زنجیر

union (اسم)
اتصال، اتحاد، بهم پیوستگی، الحاق، پیوستگی، اجتماع، وصلت، انجمن، ائتلاف، اتحادیه، پیوند، اتحاد و اتفاق، یگانگی وحدت، اشتراک منافع

synthesis (اسم)
بهم پیوستگی، ترکیب، امتزاج، هم گذاری، اختلاط، تلفیق، پیوند، صنع

slur (اسم)
تهمت، اشاره، نشان، لکه بدنامی، پیوند، تقلب، لکه ننگ، خط اتحاد

link (اسم)
بند، زنجیر، قلاب، پیوند، حلقه زنجیر، دانه زنجیر

nexus (اسم)
اتصال، رابطه، سلسله، پیوند، رابطه داخلی، گروه متحد

confederacy (اسم)
اتفاق، اتحاد، اتحادیه، هم پیمانی، پیوند

grafting (اسم)
پیوند

hyphen (اسم)
پیوند، خط ربط، نشان اتصال، ایست در سخن

ligament (اسم)
بند، پیوند، رباط، وتر عضلانی، بندیزه

zonule (اسم)
پیوند، حلقه یا کمربند کوچک، منطقه یا ناحیه کوچک

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

پیوندپیوندپیوندپیوند
با دزد پیوند کنید وحتماً دینت را ازت خواهدگرفت.
پیوند فنی است که در آن بخشی از یک گیاه بر روی بخشی از گیاه دیگر متصل می شود. پیوند زدن یکی از شیوه های غیر جنسی تکثیر گیاهان است. در این روش یک بافت از گیاهی جدا شده و بر روی گیاه دیگری رشد داده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

تقسیم معمولی سلول ها در محل اتصال باعث می شود که زخم های حاصله ترمیم و رشد و نمو بافت ها ادامه یافته و بخش ها در هم بیامیزند و گیاه واحدی حاصل آید.
بخش بالایی این گیاه پیوندی پیوندک و بخش پایینی که ریشه های گیاه را دربردارد پایه نامیده می شود. وقتی که پیوندک فقط یک جوانه دربرداشته باشد، پیوند را پیوند جوانه ای می گویند. تکثیر از طریق گرفتن قلمه و پیوند جوانه ای، مهم ترین روش تکثیر غیرتناسلی در گیاهان است.
اسناد و مدارک موجود بیانگر این واقعیت است که چینی ها چندین دهه قبل از میلاد مسیح با دانش پیوند زدن گیاهان آشنا بوده اند. در زمان امپراتوری روم نیز این فن مرسوم بوده است.
پایه و پیوندک از نظر شرائط فیزیولوژیکی و ساختمانی باید به وضعی باشند که قدرت پیوند شدن به هم دیگر را دارا باشند، به عبارت دیگر نسبت به هم تطابق داشته باشند. این تطابق تا حدود زیادی بستگی به نزدیکی و روابط طبیعی آن ها دارد. عدم این تطابق می تواند به دلیل ساختمانی یا فیزیولوژیکی باشد. عدم موفقیت در پیوند یا به دست آمدن گیاهان ضعیف، رشد کم و غیرطبیعی پیوندک، برجستگی و رشد فوق العاده محل پیوند، سستی مکانیکی محل پیوند، که غالباً باعث شکستن و از هم جدا شدن پایه و پیوندک می شود، همگی ممکن است به دلیل عدم تطابق پایه و پیوندک باشد. این آثار در بعضی حالات یا بلافاصله بعد از عمل پیوند ظاهر می شوند، یا بعد از ۸–۷ سال که از زمان پیوند زدن گذشت بروز می کند. در این ارتباط بعضی از بیماری های ویروسی نیز می توانند نقشی بازی بکنند. بدین ترتیب که فرضاً پایه نسبت به یک بیماری ویروسی مقاوم است و پیوند، که از طریق پایه آلوده می شود، نمی تواند در مقابل بیماری جان سالم به در ببرد.
بعضی گیاهان را نمی توان با قلمه یا پاجوش تکثیر کرد اما می توان برای حفظ مشخصات خارجی و داخلی یعنی ژنتیکی پایه مادری از پیوند استفاده کرد. اگر قسمتهای هوایی درخت کهنسالی به علتی از بین رفته یا فرسوده شده باشد ولی ریشه آن قوی و فعال باشد، می توان درخت را به وسیله پیوند جوان کرد. در بعضی درختان ضعیف تراکم ریشه کم است یا به صورت طبیعی قادر به جذب شیره خام به اندازه کافی نیستند. می توان با پیوند زدن شاخه ریشه داری به تنه این درختان، کمبود شیره خام را جبران کرد تا قسمت هوایی درخت قوی شود.

پیوندپیوند
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/پیوند_(کشاورزی)
انتساب
وصل
از واژه "وَند" واژگان دیگری همچون "پیوند، آوند، پسوند، پیشوند" ساخته شده اند. میتوانیم از همین واژه، "وَندِش" را نوبسازیم.
پس واژگان "پیوندش، آوندش، پسوندش، پیشوندش" نیز ساخته می شوند.
گرچه دوتای پایانی بی مینه ( =بی معنی ) هستند!
...
[مشاهده متن کامل]

ولی برابر هر کدام آشکار است:
پیوندش=تماس، ارتباط برقرار کردن
آوندش=دلیل آوردن، استدلال، دلیل آوری
همچنین نو واژه هایی میتوان ساخت:
نِوَندِش=اصیل شدن، ریشه دار شدن، اصالت پیدا کردن
نِوَندی=اصالت
نِوَند=اصیل، اصل
پس با بکار بردن از "وَند" و ساختن "وَندِش، وَندیدَن" از آن می توان واژه های بسیاری از آن ساخت.
اگر واژه های بیشتری میتوان ساخت، به من آگاهی رسانی کنید.
بِدرود!
افزودنی:واژه "وند" برابر "بَند" نیست. این دو را با هم قاطی نکنید.

پیوند: سنسکریت: پرون parvan؛ اوستایی: پئیتی بند paitiband؛ مانوی: پَیونن، پَیوینن payvann، payvinn؛ سغدی: پتبند patband؛ پارتی: پدبندpadband؛ پهلوی: پَتوند، پَیوند patvand، payvand.
در زبان کوردی به "پا" ، "پِی/Pe" می گویند. همچنین واژه "وَن/وَند" در زبان کوردی، معادل واژه "بَند" در زبان فارسی هستش.
نتیجتا معنی لغوی واژه "پِیوند" در زبان کوردی به معنی "پابَند" در زبان فارسی می باشد که مجازا به معنی ارتباط، ربط، اتصال و . . . می باشد.
اسم خوبیه برای دختر
مهربونه
اتصال، نزدیکی دو چیز بهم
وجود ارتباط و نسبت بین دو نفر یا دو چیز را می رساند.
رابط . . . .
پَِی ( = پَای ) وَند ( بَند ) : پای بند و پای بسته.
در معنی وصفی به هر چیز ثابت و محکم گفته می شود؛ و در معنای اسمی به هر چیزی که واسطة العِقد بین دو چیز دیگر باشد، مدیوم.

پیوند ( پی وند ) هر کلمه ایی پی داشته باشد. تورکی است. مثل پیر. پیغامبر. پیامبر. پیاز ( پی آز=گیاهی که پی وچربی خون را کم می کند ) . پینار ( چشمه ) . پیدا. پیداه ( حامله شدن از کسی ) . پیاده. پیاله. پیچاق.
...
[مشاهده متن کامل]
پیران ( پی ران. هر کلمه ایی ران داشته باشد. . تورکی است. مثل ایران. تهران. مازندران ) پیوسته. پیراستن. پیرایش. وند. . هرکلمه ایی وند. آوند. اند. داشته باشد. تورکی است. مثل خوجاوند. دماوند. نهاوند. بایراموند. بیرانود. سهند. نهند. دند. آند. اندبیل. مرند. زرند. کرند. کمالوند. ایوند. امند

پیوند: در پهلوی پتوند patwand بوده است.
( ( که این نامه را دست پیش آورم
به پیوند گفتار خویش آورم. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 217. )

انتساب، ارتباط، پیوستگی
پیوند : به انواع آرایش های شناخته شده ی آجرچینی دیوارها اطلاق می شود . ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )
ارتباط
پیوستگی . اتصال
پیوستن
جوش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)