adhere (فعل)
وفا کردن، متفق بودن، جور بودن، چسبیدن، پیوستن، وفادار ماندن، هواخواه بودن، طرفدار بودن، توافق داشتن، بهم چسبیده بودن
adjoin (فعل)
مجاور بودن، افزودن، پیوستن، متصل شدن، متصل کردن، وصلت دادن، پیوسته بودن
associate (فعل)
پیوستن، امیزش کردن، مربوط ساختن، شریک کردن، مصاحبت کردن، وابسته کردن، همدم شدن، معاشرت کردن
annex (فعل)
ضمیمه کردن، پیوستن
couple (فعل)
جفت کردن، پیوستن، بهم بستن، وصل کردن، جماع کردن، جفت شدن، عمل امتزاج و جفت کردن
attach (فعل)
ضمیمه کردن، پیوستن، چسباندن، پیوست کردن، نسبت دادن، بستن، الصاق کردن، گذاشتن، ضبط کردن، دلبسته شدن
affix (فعل)
ضمیمه کردن، پیوستن، اضافه نمودن، چسبانیدن
sort (فعل)
جور در آمدن، جور کردن، پیوستن، طبقه بندی کردن، دمساز شدن، دسته دسته کردن
meet (فعل)
مواجه شدن، پیوستن، برخورد کردن، تقاطع کردن، تلاقی کردن، یافتن، مواجه شدن با، ملاقات کردن، مصادف شدن با
join (فعل)
متحد کردن، پیوستن، متصل کردن، پیوند زدن، پا گذاشتن، ازدواج کردن، گراییدن، در مجاورت بودن
ally (فعل)
متحد کردن، پیوستن
affiliate (فعل)
اشنا کردن، پیوستن، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن، مربوط ساختن
connect (فعل)
پیوستن، متصل کردن، عطف کردن، بستن، وصل کردن، مربوط کردن، با هم متصل کردن
catenate (فعل)
پیوستن، متصل کردن، الحاق کردن، چون دانه های زنجیر، مسلسل کردن
weld (فعل)
پیوستن، جوش دادن، جوشکاری کردن
cleave (فعل)
قطع کردن، جدا کردن، چسبیدن، پیوستن، شکستن، شکافتن، تقسیم شدن، ور امدن
cement (فعل)
پیوستن، چسباندن، سمنت کردن
cling (فعل)
پیوستن، صدای جرنگ چسبیدن، وفادار بودن
conjoin (فعل)
پیوستن، وصل کردن، قرین شدن
consociate (فعل)
متحد کردن، پیوستن، همدست کردن