ضمیمه کردن، پیوستن، چسباندن، پیوست کردن، نسبت دادن، بستن، الصاق کردن، گذاشتن، ضبط کردن، دلبسته شدن
append(فعل)
افزودن، پیوست کردن، الحاق کردن، اویختن
پیشنهاد کاربران
دمادم کردن ؛ پی در پی هم کردن. به هم پیوستن. به هم پیوسته و متصل ساختن. ( یادداشت مؤلف ) . در دنبال هم قرار دادن. پی هم قرار دادن. یکی بعد دیگری قراردادن : جمازه ها را در بادیه دمادم کرد به آب کرد همی ریگ آن بیابان تر. فرخی. طلیعه لشکر دمادم کنید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 354 ) .