پیمان شکنی

/peymAnSekani/

    breach of promise
    perjury
    violation of a treaty or contract
    perfidy

مترادف ها

perjury (اسم)
نقض عهد، سوگند شکنی، پیمان شکنی، گواهی دروغ

perfidy (اسم)
نقض عهد، خیانت، غدر، پیمان شکنی، بی دینی

treason (اسم)
خیانت، غدر، پیمان شکنی، بی وفایی

breach of promise (اسم)
نقض قول، پیمان شکنی

violation of a treaty (اسم)
پیمان شکنی

پیشنهاد کاربران

عهد گسستن. [ ع َ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( مص مرکب ) نقض عهد. عهد شکستن. پیمان شکنی. مقابل عهد بستن : عهدمحبت گسستن ؛ ترک همدمی و همنشینی کردن :
نگْسسته عهد صحبت می از هوای باران
آری همیشه باشد برق آشنای باران.
ابوطالب کلیم ( از آنندراج ) .

بپرس