perjury (اسم)نقض عهد، سوگند شکنی، پیمان شکنی، گواهی دروغperfidy (اسم)نقض عهد، خیانت، غدر، پیمان شکنی، بی دینیtreason (اسم)خیانت، غدر، پیمان شکنی، بی وفاییbreach of promise (اسم)نقض قول، پیمان شکنیviolation of a treaty (اسم)پیمان شکنی
عهد گسستن. [ ع َ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( مص مرکب ) نقض عهد. عهد شکستن. پیمان شکنی. مقابل عهد بستن : عهدمحبت گسستن ؛ ترک همدمی و همنشینی کردن :نگْسسته عهد صحبت می از هوای بارانآری همیشه باشد برق آشنای باران. ابوطالب کلیم ( از آنندراج ) .+ عکس و لینک