پیمان

/peymAn/

    contract
    agreement
    treaty
    pact
    promise
    alliance
    bonds
    compact
    concordat
    convention
    covenant
    pledge
    seal
    vow
    word
    ageement
    treety

فارسی به انگلیسی

پیمان بستن
contract, undertake

پیمان جدی
word of honor

پیمان شکستن
renege

پیمان شکن
guilty of perjury, renegade, reneger, unfaithful

پیمان شکنی
breach of promise, perjury, violation of a treaty or contract, perfidy

پیمان گریز
noncommittal

پیمان گریزانه
noncommittally

پیمان گسل
renegade

پیمان نامه
written contract or agreement, treaty

مترادف ها

hand (اسم)
طرف، کمک، پیمان، دست، دسته، شرکت، خط، پنجه، پهلو، عقربه، دست خط، دخالت، یک وجب

accord (اسم)
اصلاح کردن، توافق، پیمان، سازش، موافقت، مصالحه، اشتی دادن، دلخواه، طیب خاطر، قرار، پیمان غیر رسمی بین المللی، متفق بودن، نهاد، هم اهنگی

agreement (اسم)
توافق، پیمان، سازش، موافقت، قرار، قبول، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، مطابقهء نحوی، معاهده و مقاطعهء، شرط، عهدنامه

covenant (اسم)
پیمان، موافقت، عهد، عهدنامه

contract (اسم)
پیمان، موافقت، قرارداد، عقد، مقاطعه، کنترات، پیمان بستن، هم کشیدن

treaty (اسم)
پیمان، موافقت، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، عهدنامه، پیمان نامه

pact (اسم)
پیمان، موافقت، عهد، معاهده

promise (اسم)
پیمان، عهد، وعده، قول، عهده، میثاق، نوید

concord (اسم)
توافق، پیمان، موافقت، قرار، مطابقت، مقاوله نامه، یکجوری

compact (اسم)
پیمان، موافقت

oath (اسم)
پیمان، سوگندنامه، عهد، سوگند، یمین، میثاق

vow (اسم)
پیمان، عهد، شرط، قول، نذر، سوگند، میثاق، سوگند ملایم، میعاد

faith (اسم)
پیمان، اعتماد، دین، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان، کیش، مذهب

troth (اسم)
پیمان، نامزدی، وفاداری، سرسپردگی، نامزد کردن، نامزد، راستی، وفا، از روی ایمان

league (اسم)
پیمان، اتحاد، اتحادیه، گروه ورزشی

پیشنهاد کاربران

ما در پارسی، پسوندِ {ن} را به بُن هایِ کُنونی می توانیم بچسبانیم تا کُنیکی/مفعولی آنها بدست آید. برای نِمونه در {فرمان} این را داریم یا {افزون}
ما در زبان انگلیسی نیز چنین چیزی داریم، برای نِمونه {known/shown/grown}. . .
...
[مشاهده متن کامل]

پس، می توانیم افزون بر نشانه یِ {یده/یته} نشانه یِ {ن} را بکار ببریم.
بِدرود!

پیمان فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مهدی رئیس فیروز ساختهٔ سال ۱۳۳۹ است. در این فیلم ایرج و غلامعلی روانبخش به عنوان خواننده حضور داشته اند.
• علی تابش
• ژاله علو
• غلامعلی روانبخش
• بیک خان
• حسن رضایی
• مهین دیهیم
پیمان
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/پیمان_(فیلم_۱۳۳۹)
سامه، سوگند،
پیمان فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مجید فهیم خواه ساختهٔ سال ۱۳۹۰ است.
پیمان توسط دوستش با دختری آشنا می شود و تصمیم می گیرد با او ازدواج کند اما دختر پس از مدتی ناپدید می شود و پیمان درگیر این ماجرا
پیمان
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/پیمان_(فیلم_۱۳۹۰)
پیمان به زبان سنگسری
قولghol
قِرار gherar
پیمان در سنسکریت: پنیه panya؛ در پارسی کهن: پتیمانه patimAna؛ در سغدی: پَتمان patmAn؛ در اوستایی: پَثمان paşmAn؛ در پهلوی: پَتمان patmAn ؛ و پَیمان paymAn و در مانوی نیز: پَیمان paymAn و در همه ی این واژه ها به معنی راه زندگی است.
واژه پیمان
معادل ابجد 103
تعداد حروف 5
تلفظ peymān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: patmān]
مختصات ( پَ یا پِ ) ( اِ. )
آواشناسی peymAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
پیمان یعنی عشق
تعهد، شرط، ضمان، عهد، قرارداد، قول، معاهده، مقاطعه، مقاوله، میثاق، وعده، قرار
پیمان: در پهلوی پتمان patmān و در اوستائی پَتی مان َبوده است.
( ( نپیچد کسی سر ز فرمان اوی
نیارد گذشتن ز پیمان اوی ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 226. )

وفای به عهد
وفای به عشق
نوعی آیدین آسمانی به عهد و وفا
اصول زندگی
قرار
یعنی وقتی شرط میبنده سر شرطش وا میسته
پیمان :
عهد - قول
1عهد و قول و قرار
نوعی قول که ارزش بالایی دارد و شکستن ان گناه بزرگیس
2 بیعت ، میثاق، توافق و. . .
3 معانی دیگری در فرهنگ های دیگر مانند: موافقت، سازش، کمک، دخالت . . .
سلام تو زبان کردی به حرف زدن و صحبت کردن میگن پیوین ووقتی کسی با یکی عهد میبنده میگه یه حرفی زدم و باید سرش وایستم میگه من پیوان دایه. . . پیمان همون پیوان هستش که تغییر کرده. . . تو عربی هم مصدر قال یقول هست یعنی گفتن حرف زدن و به عهد و پیمان میگن قول. . .
استاد پیمان عزیز ، به ما گفتند عربی حرف پ نداره

پیمان به زبان عربی که زبان دوستار خدا نیز است به کلام خودش قصم میباشد در واقع شاه کلمه
پیمان : پی ( پایه - اساس - مبنا ) پسوندِ "مان" یعنی: عهد، میثاق، بر پای قول و قرار بودن - بر سرِ عهد بودن -
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس