reel, roll, stagger
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
پیلی پیلی:تلو تلو خوران. نامتعادل راه رفتن. مست وملنگ رفتن.
نمونه: دارد پیلی پیلی می رود نخورده مست کرده. ( کلیدر ج ۹ص ۲۵۷۲ ) محمدجعفر نقوی
نمونه: دارد پیلی پیلی می رود نخورده مست کرده. ( کلیدر ج ۹ص ۲۵۷۲ ) محمدجعفر نقوی