پیشین

/piSin/

    old
    ancient
    early
    former
    previous
    anterior
    front
    (the) former
    bygone
    erstwhile
    ex-
    foregone
    forward
    head
    last
    late
    old-time
    onetime
    past
    preceding
    prior
    pristine
    proto-
    quondam
    re-
    whilom
    yester
    elder

فارسی به انگلیسی

پیشین ترین
granddaddy

مترادف ها

a priori (صفت)
استقرایی، پیشین

prior (صفت)
پیشین، قبلی، مقدم، جلوی، از پیش، اسبق، اولی

former (صفت)
پیشین، قبل، قبلی، پیشی، سابق، جلوی، سابقی، دارای انتای مربع، در جلو

previous (صفت)
پیشین، قبلی، مقدم، جلوتر، سابقی، اسبقی

antecedent (صفت)
پیشین، مقدم، سابق

olden (صفت)
پیشین، قدیمی، کهنه، کهن، زمان پیش

primitive (صفت)
پیشین، قدیم، اصلی، بدوی، اولیه

leading (صفت)
پیشین، مقدم، برجسته، عمده، پیشتاز

fore (صفت)
پیشین، قبلی، پیش، جلوی

pristine (صفت)
پیشین، تر و تازه، اولی، طبیعی و دست نخورده

primeval (صفت)
پیشین، باستانی، اولیه، بسیار کهن

پیشنهاد کاربران

پیشین واژه فارسی و برگرفته از واژه �پتیش� و به معنای جلوتر گرفته شده است و این واژه در فارسی باستان به شکل �پاتی � و به معنای روبرو وجود داشته است.
در ترکی استانبولی این واژه را به معنای �نقد� بکار می برند.
پیشین در واقع معنای فارسی واژه �اسبق� است مثلا در اخبار وقتی می گوییم رئیس جمهور پیشین، منظور روسای جمهور قبل از رئیس جمهور فعلی نیست بلکه روسای جمهور قبل از رئیس جمهور قبلی است بنابراین �پیشین� به معنای اسبق و �قبلی و پیش� به معنای سابق است. مثلا در سال 1403 که رئیس جمهور آقای دکتر پزشکیان است، رئیس جمهور سابق یا رئیس جمهمور قبلی یا پیش می شود شهید رئیسی اما رئیس جمهور اسبق می شود آقای روحانی و سایر روسای جمهورهای قبل از او.
...
[مشاهده متن کامل]

پیش یا قبلی= سابق
پیشین= اسبق

whilom
قبلی، قدیمی. . . .
پیشین
اخیر
سلام علیکم
واژه "پیشین" هیچ به معنای سابق و قبلی نیست، بلکه به معنای "اسبق" است.
تعبیر "اسبق" به معنای پیش از سابق، و ماقبل قبلی است.
sometime
formal former
Sir Richard Marsh, the sometime chairman of British Rail
قدامی، جلویی
به ملکی گالی بعد از ظهر
نام شهری در جنوب شرق سیستان و بلوچستان و در ۸کیلومتری مرز پاکستان
قبل . . .
معنی پیشین
سالف
سابق
اولیه
از چه اجزایی درست شده
دیرینه، سابق، سلف، قبلی، قدیم، متقدم، ظهر، نیمروز، پسین
قدیم
در پدیدارشناسی به پیشینی می گویند : آیدتیک
پیشین ظهر ( به بلوچی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)