granddaddy
پیشین
/piSin/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
استقرایی، پیشین
پیشین، قبلی، مقدم، جلوی، از پیش، اسبق، اولی
پیشین، قبل، قبلی، پیشی، سابق، جلوی، سابقی، دارای انتای مربع، در جلو
پیشین، قبلی، مقدم، جلوتر، سابقی، اسبقی
پیشین، مقدم، سابق
پیشین، قدیمی، کهنه، کهن، زمان پیش
پیشین، قدیم، اصلی، بدوی، اولیه
پیشین، مقدم، برجسته، عمده، پیشتاز
پیشین، قبلی، پیش، جلوی
پیشین، تر و تازه، اولی، طبیعی و دست نخورده
پیشین، باستانی، اولیه، بسیار کهن
پیشنهاد کاربران
قبلی، قدیمی. . . .
پیشین
اخیر
سلام علیکم
واژه "پیشین" هیچ به معنای سابق و قبلی نیست، بلکه به معنای "اسبق" است.
تعبیر "اسبق" به معنای پیش از سابق، و ماقبل قبلی است.
واژه "پیشین" هیچ به معنای سابق و قبلی نیست، بلکه به معنای "اسبق" است.
تعبیر "اسبق" به معنای پیش از سابق، و ماقبل قبلی است.
قدامی، جلویی
به ملکی گالی بعد از ظهر
نام شهری در جنوب شرق سیستان و بلوچستان و در ۸کیلومتری مرز پاکستان
قبل . . .
معنی پیشین
سالف
سابق
اولیه
از چه اجزایی درست شده
دیرینه، سابق، سلف، قبلی، قدیم، متقدم، ظهر، نیمروز، پسین
قدیم
در پدیدارشناسی به پیشینی می گویند : آیدتیک
پیشین ظهر ( به بلوچی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)