پیشه

/piSe/

    calling
    profession
    trade
    career
    job
    line
    mtier
    occupation
    vocation
    work

فارسی به انگلیسی

پیشه ای
vocational, professional

پیشه ور
tradesman, craftsman, artisan, merchant

پیشه وری
craft

پیشه کار
professional, regular

پیشه کار گرایی
professionalism

مترادف ها

function (اسم)
تابع، عمل، کار، ماموریت، وظیفه، پیشه، مقام، کارکرد، کار ویژه، ایفاء، ایین رسمی

craft (اسم)
هنر، مهارت، صنعت، نیرنگ، پیشه، پیشه وری، حیله

mystery (اسم)
هنر، سر، شبیه، صنعت، حرفه، خفا، پیشه، رمز، معما، لغز، راز

profession (اسم)
اقرار، اعتراف، حرفه، پیشه، شغل، سوگند ملایم، حرفهیی

pursuit (اسم)
تعقیب، دنبال، حرفه، پیشه، پیگرد، تعاقب

vocation (اسم)
کار، میل، حرفه، کسب، صدا، احضار، پیشه، شغل، حرفهای، هنرستانی

occupation (اسم)
سرگرمی، حرفه، اشتغال، اشغال، پیشه، تصرف، شغل

trade (اسم)
سرگرمی، ازار، حرفه، کسب، داد و ستد، سودا، تجارت، کاسبی، سوداگری، پیشه، بازرگانی، شغل، مبادله کالا، امد و رفت

calling (اسم)
صدا، ندا، فراخوانی، پیشه، پیشه و شغل

پیشنهاد کاربران

فعل پیشه کردن بمعنای "ورزیدن، در پیش گرفتن"
جوانمردی/خساست/لوطی گری و غیره پیشه کردن
برای تکذیه نفست ریاضت پیشه کن
پیشه - - �. . . . . مقاومت پیشه کنید.
پیشه در جمله بالا به معنای انجام دادن است
پیشه: کار، شغل، حرفه
خوشحالم که کمکتون کردم♡
پیشه:کار، شغل، حرفه
ممنونم ماهان
پیشه یعنی حرفه
کسب ، حرفه ، شغل
پیشه : کار ، شغل ، کارکسب
جمله پیشه
پیشَه یا فیشه در زبان لری همان نی و نی لبک هست
پیشهٔ دیرینه
کار حرفه شغل و. . . . . .
کار ، شغل ، حرفه
مشغله_حرفه_مکاسب_کنایت
حرفه. کار
پیشه: در پهلوی پشگ pēšag بوده است .
( ( چو بشناخت ، آهنگری پیشه کرد ؛
گُراز و تبر ، ارّه و تیشه کرد . ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 250. )

کار ، حرفه ، شغل
نابودی
مکاسب
کارو حرفه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس