پیشنهاد کردن


    approach
    bid
    offer
    proffer
    propose
    propound
    recommend
    suggest

فارسی به انگلیسی

پیشنهاد کردن برای جایزه
nominate

پیشنهاد کردن برای شغل
nominate

پیشنهاد کردن در پارلمان
move

پیشنهاد کردن در جلسه
move

مترادف ها

submit (فعل)
تسلیم شدن، پیشنهاد کردن، سر فرود آوردن، ارائه دادن، تسلیم کردن، تقدیم داشتن، مطیع شدن، عرضه داشتن، گردن نهادن

motion (فعل)
پیشنهاد کردن، اشاره کردن

advance a proposal (فعل)
پیشنهاد کردن

offer (فعل)
پیشنهاد کردن، فدا کردن، پیشکش کردن، تقدیم داشتن، عرضه کردن، عرضه داشتن

propose (فعل)
پیشنهاد کردن، طرح کردن

suggest (فعل)
پیشنهاد کردن، اظهار کردن، تلقین کردن، اشاره کردن بر، به فکر خطور دادن

bid (فعل)
پیشنهاد کردن، دعوت کردن، فرمودن، امر کردن، توپ زدن، قیمت خریدرا معلوم کردن

hold forth (فعل)
پیشنهاد کردن، انتظار داشتن، ارائه دادن

propound (فعل)
پیشنهاد کردن، طرح کردن، ارائه دادن، مطرح کردن، رواج دادن، تقدیم کردن

proffer (فعل)
پیشنهاد کردن، تقدیم داشتن

move a proposal (فعل)
پیشنهاد کردن

propone (فعل)
پیشنهاد کردن، ارائه دادن

پیشنهاد کاربران

توصیه کردن
پارسی/آلمانی/انگلیسی
پیش نهادن ( پیش نهاد کردن ) /propose/ vorschlagen، vorlegen
پیش نهاده/ proposal /Vorschlag
نکته: در زبان آلمانی نیز کارواژه vorschlagen به معنای پیشنهاد کردن و توصیه کردن
می باشد و ( پیش ) در زبان پارسی همان vor در زبان آلمانی است.

بپرس