anticipate (فعل)پیش بینی کردن، جلوانداختن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن برoutsmart (فعل)پیشدستی کردن، زرنگی بیشتری بکار بردن
steal someone's thunderسبقت گرفتن زود تر یک کاری رو انجام دادنبه معنای زودتر گفتن یا انجام دادن و . . . برای مثال: در اتهام خویش پیش دستی میکنم و قبل از آنکه تو بگویی اعتراف میکنم.+ عکس و لینک