پیشدستی کردن


    anticipate
    forestall
    pre-empt
    preempt
circumvent

    outguess

مترادف ها

anticipate (فعل)
پیش بینی کردن، جلوانداختن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر

outsmart (فعل)
پیشدستی کردن، زرنگی بیشتری بکار بردن

پیشنهاد کاربران

steal someone's thunder
سبقت گرفتن زود تر یک کاری رو انجام دادن

به معنای زودتر گفتن یا انجام دادن و . . .
برای مثال: در اتهام خویش پیش دستی میکنم و قبل از آنکه تو بگویی اعتراف میکنم.

بپرس