پیشخدمت

/piSxedmat/

    waiter
    parlormaid
    maidservant
    waitress
    bellhop
    carhop
    charwoman
    follower
    porter
    retainer
    valet

فارسی به انگلیسی

پیشخدمت بار
barmaid

پیشخدمت میخانه
barman

مترادف ها

servant (اسم)
فراش، خدمتکار، پیشخدمت، بنده، مستخدم، نوکر، خادم، پایکار، چاکری

bellboy (اسم)
پیشخدمت، پادو مهمانخانه

waiter (اسم)
پیشخدمت، سینی

office boy (اسم)
پیشخدمت

pursuivant (اسم)
مامور، پیشخدمت، مامور ابلاغ یا اخطاریه

caddie (اسم)
پیشخدمت، توپ تنیس، چای دان، دانش اموز دانشکده افسری، پسر کهتر

caddy (اسم)
شبح، پیشخدمت، لو لو، توپ تنیس، چای دان، دانش اموز دانشکده افسری، پسر کهتر

پیشنهاد کاربران

فرّاش##
پیشیار و پیشکار به نگرم این دوتا همسان نیستن
پیشکار:کسی که برای پول کار میکند:پیش خدمت
پیشیار:کسی که برای آن ادم می جنگد یا کاری میکند ولی بیشتر دوستی میان ان دو است چم یک فرمانده با سربازهای وفاداریی که از پیش یار او هستند
مهتر=
خادم. خدمتگار مخصوص :
چنین داد پاسخ که مهترپرست
چو یازد به جان جهاندار دست.
فردوسی.
کسانی که اندر شبستان بدند
هشیوار و مهترپرستان بدند.
فردوسی.
در پارسی " پیشیار"
کار منزل کار هتل
Waiter
گارسون

بپرس