پیش قدم

/piSqadam/

    pioneer
    trailblazer

فارسی به انگلیسی

پیش قدم شدن
pioneer

مترادف ها

leader (اسم)
فرمانده، راهنما، سالار، رئیس، رهبر، پیشوا، راس، سرور، قائد، سر دسته، سر کرده، سرمقاله، پیشقدم

pioneer (اسم)
پیشرو، پیشقدم، پیشگام، سرباز مهندس

protagonist (اسم)
سر دسته، پیشقدم، پیش کسوت، بازیگر عمده

van (اسم)
پیشرو، جلو دار، پیشقدم، پیشگام، پیشقراول، بال جناح، کامیون سر بسته

pacemaker (اسم)
راهنما، پیشقدم، دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب

پیشنهاد کاربران

پیش قدم یا بالاسری Upline : [ اصطلاح بازار یابی ] فردی که شما را به عضویت درآورده است. همچنین هرکسی که در همان خط به سمت بالا به وی متصل است. مانند سلسله مراتب.
پیش قدم: [ اصطلاح زورخانه ]این عنوان مرادف پیش کسوت است و از اصطلاحات فتیان ( جوانمردان ) است که اعراب آن را کبیر، شیخ، مقدم، قائد و رأس الحرب می گویند و فارسی زبانان آن را به پیشقدم تعبیر کرده اند.

بپرس