پیش درامد

/piSdarAmad/

    prelude
    overture
    introduction
    curtain raiser
    forerunner
    foretaste
    kalends
    precursor
    sign

فارسی به انگلیسی

پیش درامد فی البداهه
vamp

مترادف ها

prelude (اسم)
مقدمه، پیش در امد، قسمت مقدماتی

prologue (اسم)
سراغاز، مقدمه، پیش گفتار، پیش در امد

overture (اسم)
کشف، افشاء، پیش در امد، اغاز عمل

پیشنهاد کاربران

پیشگذارده: مقدمه.
پیشگذارده ی کهین: مقدمه ی صغری.
پیشگذاده ی مهین: مقدمه ی کبری.
پیشگذارده ی گواه: مقدمه ی حجّت.
پیشگذارده ی درست: مقدمه ی صحیح.
پیشگذارده ی نادرست: مقدمه ی غیر صحیح.
...
[مشاهده متن کامل]

پیشگذارده: پیش گذارد ( گذاردن ) ه.
در نگاه من واژه ی �پیشگذارده� برابرواژه ی درخوری برای �مقدمه� است. واژه ی پیشگذارده را در نوشته های میرشمس الدین ادیب سلطانی دیدم.
به جای مقدمه، پیشدرامد هم گفته می شود.
پارسی را پاس بداریم: )

پیش در آمد را صحیح است که به عنوان مقدمه معرفی کنیم به خصوص در امور موسیقیایی.
اما در کتابتِ متون گاه پیش می آید که بخش پیش درآمد پیش از مقدمهٔ کتاب مکتوب میشود. بطوریکه در این بخش یک دیدگاه کلی و نسبتاً تبلیغاتی راجع به کتاب مربوطه ارائه میشود سپس در مقدمه کتاب کمی جزئی تر میشویم.
...
[مشاهده متن کامل]

پس میتوانیم پیش درآمد را در کتاب ها به عنوان مقدمهٔ مقدم معرفی کنیم.

مقدمه

بپرس