conform, follow
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
موافقت کردن، وفق دادن، مطابقت کردن، همنوایی کردن، پیروی کردن
درک کردن، فهمیدن، دنبال کردن، تعقیب کردن، پیروی کردن، پیروی کردن از، متابعت کردن، در ذیل امدن
پیشنهاد کاربران
دنباله روی کردن
تَأَسّی ، اقتداء
بر راه کسی رفتن ؛ اقتباس . ( تاج المصادر بیهقی ) .
- || پیروی از کسی کردن . روش و راه کسی را دنبال کردن .
- || پیروی از کسی کردن . روش و راه کسی را دنبال کردن .
اقتدا. . .
تاسی . ردف
تابعیت
ارادف
ردف ، متابعت ، اتباع، تبعیت، ارداف، تبع