پیروی

/peyrovi/

    adherence
    abidance
    allegiance
    dependence
    keeping
    observance
    (act of) following

فارسی به انگلیسی

پیروی از اسلوب هنری و ادبی کلاسیک
classicism

پیروی از اندیشه های مائوتسه تونگ
maoism

پیروی از سبک رومانتیک
romanticism

پیروی از سیاست مد روز
political correctness

پیروی از قانون
compliance

پیروی از مراسم مذهبی
ritual

پیروی از مکتب رومانتیک
romanticism

پیروی از هوی و هوس
license

پیروی دیوانه وار از مد
craze

پیروی سفت و سخت از قانون
legalism

پیروی صمیمانه کردن
adhere

پیروی نشده
broken

پیروی کردن
cling, comply, hew, keep, observe

پیروی کردن از
conform, follow

پیروی کننده از
observant

پیروی کورکورانه از روش های بخصوص
pedantry

مترادف ها

following (اسم)
متابعت، تعقیب، ذیل، پیروی

conformance (اسم)
متابعت، پیروی، هم نوایی

conformity (اسم)
متابعت، انطباق، مطابقت، پیروی، هم نوایی، پیروی از رسوم یا عقاید

discipleship (اسم)
شاگردی، پیروی، مریدی

subjection (اسم)
استیلاء، انقیاد، پیروی

پیشنهاد کاربران

اقتدا . . تاسی . . متابعت . . فرمانبرداری . . دنباله روی . . اقتفاء. .
- در رکاب کسی یا چیزی بودن ؛ مطیع او بودن. پیرو او بودن. همراه و ملازم او بودن. در خدمت او بودن :
ای دولت در رکاب بختت
چون جنت درعنان کعبه.
خاقانی.

بپرس