پیروزی

/piruzi/

    victory
    subordination
    triumph
    triumphal
    win

فارسی به انگلیسی

پیروزی اسان
laugher, walk-in, walkaway, walkover

پیروزی بزرگ
walk-in

پیروزی بزرگ در انتخابات
landslide

پیروزی بی فایده
pyrrhic victory

پیروزی درخشان
flying colors

پیروزی شایان
sweep

پیروزی کامل
clean sweep, runaway

مترادف ها

win (اسم)
پیروزی، غلبه، برد، فتح

achievement (اسم)
دست یابی، انجام، موفقیت، پیروزی، کار بزرگ

success (اسم)
موفقیت، پیروزی، ترقی، نتیجه، کامیابی، توفیق، کامروایی

victory (اسم)
پیروزی، چیرگی، غلبه، فتح، فتح و ظفر، نصرت، ظفر، فیروزی

triumph (اسم)
پیروزی، فتح، جشن پیروزی، فتح و ظفر

conquest (اسم)
پیروزی، تسخیر، غلبه

پیشنهاد کاربران

ظفر
در لغت نامه کُردی سورانی به فارسی نوشته عبدالرحمن شرفکندی هژاردر تعریف واژه ( پیروزی ) آمده:
۱ - ممباره کی ( فَرخُندگی )
بهروزی، کام یابی
فتوح
نصرت
نصر
بردن ومقاومت
یاری و نصرت

بپرس