پیرو

/peyrow/

    follower
    disciple
    following
    subordinate
    adherent
    arian _
    camp follower
    crat _
    dependency
    ment _
    ic _
    ist _
    ite _
    pursuant
    upon

فارسی به انگلیسی

پیرو ایین بدبینی
pessimist

پیرو ایین هندو
hindu

پیرو پرو پا قرص
true believer

پیرو تشیع
shiite

پیرو حضرت عیسی
disciple

پیرو حلقه به گوش
janizary

پیرو خرف
dotard

پیرو سیاست عامه پسند
politically correct

پیرو فرقه بخصوص
sectarian

پیرو فروید
freudian

پیرو قانون
law-abiding

پیرو لرد
liegeman

پیرو مکتب رومانتیک
romantic, romanticist

پیرو مکتب شک اندیشی
skeptic

پیرو مکتب طبیعیون
naturalist

پیرو وفادار
henchman, liegeman, true believer

مترادف ها

satellite (اسم)
ماه، پیرو، انگل، قمر مصنوعی

adherent (اسم)
موافق، طرفدار، پیرو، هواخواه

follower (اسم)
تابع، پیرو، ملتزم، شاگرد، عشقبیاز، تعقیب کننده، دنبالگر

disciple (اسم)
موافق، طرفدار، پیرو، هواخواه، سالک، حواری، شاگرد، مرید

impersonator (اسم)
پیرو

cohort (اسم)
پیرو، گروه، هم کار

henchman (اسم)
طرفدار، پیرو، مرید، نوکر

juniper (اسم)
پیرو، سرو کوهی

following (صفت)
پیرو، متوالی، زیرین، متعاقب، شرح ذیل

succedent (صفت)
پیرو، متوالی، متعاقب، متاخر

sequacious (صفت)
تابع، پیرو، نرم، چکش خور، اهل تقلید، لوله شو، نصیحت پذیر

sequent (صفت)
تابع، پیرو، ناشی، پی در پی

پیشنهاد کاربران

پیرو یا اَربَس ( نام علمی: Juniperus communis ) ، ( به انگلیسی: common juniper ) ، گونه ای از ارس است که بیشترین گستردگی را در میان درختان چوبی دارا است و از نیم کره شمالی از جنوب آرکتیک تا کوهستان های عرض جغرافیایی ۳۰ درجه شمالی در شمال آمریکا، اروپا و آسیا می روید. این درخت از اروپای مرکزی تا اسپانیا، ایتالیا، ترکیه، شمال آمریکا از ماساچوست تا آلاسکا و نیومکزیکو می روید.
...
[مشاهده متن کامل]

این درخت در ایران در مناطق شمالی و در استان های گرگان ( رادکان، کتول، علی آباد به طرف کوه های شاهوار، قلعه ماران و خوش ییلاق ) ، مازندران ( گردنه گدوک نزدیک فیروزکوه، گردنه کندوان سیاه بیشه، دره چالوس و پل زنگوله ) ، گیلان ( ایسپیلی، منجیل و رودبار ) و آذربایجان ( ارسباران، اطراف کلیبر و خداآفرین ) می روید.
تا ارتفاع ۱۵ متر بلند می شود و راست یا خیزان است. پوستی قهوه ای تیره دارد. شاخه های جوان سه وجهی اند. برگ های سوزنی، نوک تیز و نوک گزا به طول ۸ تا ۱۴ سانتی متر و عرض ۱ تا ۲ میلی متر دارد. گل ها اغلب دوجنسی اند و مخروط ماده تخم مرغی یا تقریباً کروی برنگ آبی آسمانی تیره دارد که قطری بین ۶ تا ۹ میلی متر دارد. دانه ها اغلب سه تایی و مستطیلی هستند و نوک کُند دارند.

پیروپیروپیروپیروپیروپیرو
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/پیرو
ریوا
as per
according to
پی رو = دنباله رو = طرف دار
من ( پی رو ) بی گناه گمنام اَم
In keeping with
سپس رو. [ س ِ پ َ رَ / رُو ] ( نف مرکب ) پیرو و پس رو. ( ناظم الاطباء ) . ذانب. دابر. ( منتهی الارب ) . سفسیر. ( صراح اللغة ) . || مرید. ( ناظم الاطباء ) .
متابع
پیرو /piru/پژمرده .
در گویش شهرستان بهاباد به حالت گل و گیاه که طراوت و شادابی خود را از دست داده است و خود را جمع و جور نموده و علائم اولیه زوال و خشک شدن در آن آشکار شده است گفته می شود که این به سبب نرسیدن آب کافی یا شدت گرما و یا سرما زدگی و یا رسیدن به انتهای عمر خود بوجود می آید. گل پیرو شده یعنی پژمرده شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

امت، تابع، سالک، صحابه، طرفدار، مرید، مقلد، هواخواه، هوادار، تعقیب، درپی
Peyro/
جمله پیرو:
در هر جمله مرکب، یعنی جمله ای که بیش از یک فعل دارد، یک جمله ساده هست که غرض اصلی گوینده را بیان می کند. این جمله را جمله پایه می نامند.
جمله یا جمله های دیگری که برای تکمیل معنای جمله پایه به آن افزوده شده است جمله پیرو نامیده می شود. جمله پیرو معمولاً با یک حرف ربط به جمله پایه می پیوندد. مثلاً در عبارت 'پارسایی را دیدم که زخم پلنگ داشت' ( سعدی ) 'پارسایی را دیدم' جمله پایه است و 'زخم پلنگ داشت' که با حرف 'که' به آن پیوسته است جمله پیرو به شمار می آید.
...
[مشاهده متن کامل]

پی رو پی =دنبال پیرو=دنباله رو
تابع ، دنبال کسی روان شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس