پیراستن


    adorn
    arrange
    deck
    decorate
    edify
    embellish
    ornament
    polish
    refine
    titivate
    trim
    to trim (off)
    to dress up
    to decorate

مترادف ها

modify (فعل)
اصلاح کردن، تعدیل کردن، تغییر دادن، پیراستن

trim (فعل)
درست کردن، اراستن، زینت دادن، چیدن، تراشیدن، سرشاخه زدن، پیراستن

decorate (فعل)
اراستن، ارایش دادن، تزئین کردن، زینت کردن، پیراستن، اذین کردن، نشان یا مدال دادن به

embellish (فعل)
زیبا کردن، ارایش کردن، ارایش دادن، زینت دادن، پیراستن

dress up (فعل)
پیراستن

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

پیراستنپیراستنپیراستنپیراستن
آریایی:
پیراستن و پیرایش با واژه های pare و prune ( هرس کردن )
پیوند دارد.
پیرایش :هرس. عمل بریدن نازیبا، پیرایش تاک رز .
پیرایش زیبا ساختن از طریق کاستن و کم کردن، و آرایش از طریق افزودن و زیاد کردن می باشد لذا در امر زیبا ساختن ابتدا پیرایش است و سپس آرایش
پیرایستن مقابل آراستن. . کم کردن از چیزی برای زینت و خوش آیند شدن و زیبا گشتن چون پیراستن موی سر و درخت و جز آن. نازیبا دور کردن. ( شرفنامه )
...
[مشاهده متن کامل]

آرتماق : افزودن و زیاد کردن
کاسماق : کاستن و کم کردن ، آغاج کاسماق : هرس بریدن
آرایش : آر ایشی ؛ آرتماق ایشی
آراست : آر آست
پیراستن : کاستن : کاسماق
روی گل سرخ بیاراستند
زلفک شمشاد بپیراستند.
منوچهری.

پیراستن. آراستن و افراختن
ریشه هندواروپائی واژه های ذکر شده هرگ - breg. یا راهنمائی، ترتیب دادن و آراستن است. رازیئتی razeyeiti در اوستا، راجاتی rājati در سانسکریت, راجا rajā در هندی و رگر regere در لاتین همگی به چم پیراستن، آراستن و ترتیب دادن است. افراختن یا لا بردن مانند کاربرد افراختن پرچم.
...
[مشاهده متن کامل]

روی گل سرخ بیاراستند
زلفک شمشاد بپیراستند - منوچهری دامغانی

هو
کاستن جهت آراستن.