پیراستن


    adorn
    arrange
    deck
    decorate
    edify
    embellish
    ornament
    polish
    refine
    titivate
    trim
    to trim (off)
    to dress up
    to decorate

مترادف ها

modify (فعل)
اصلاح کردن، تعدیل کردن، تغییر دادن، پیراستن

trim (فعل)
درست کردن، اراستن، زینت دادن، چیدن، تراشیدن، سرشاخه زدن، پیراستن

decorate (فعل)
اراستن، ارایش دادن، تزئین کردن، زینت کردن، پیراستن، اذین کردن، نشان یا مدال دادن به

embellish (فعل)
زیبا کردن، ارایش کردن، ارایش دادن، زینت دادن، پیراستن

dress up (فعل)
پیراستن

پیشنهاد کاربران

آریایی:
پیراستن و پیرایش با واژه های pare و prune ( هرس کردن )
پیوند دارد.
پیرایش :هرس. عمل بریدن نازیبا، پیرایش تاک رز .
پیرایش زیبا ساختن از طریق کاستن و کم کردن، و آرایش از طریق افزودن و زیاد کردن می باشد لذا در امر زیبا ساختن ابتدا پیرایش است و سپس آرایش
پیرایستن مقابل آراستن. . کم کردن از چیزی برای زینت و خوش آیند شدن و زیبا گشتن چون پیراستن موی سر و درخت و جز آن. نازیبا دور کردن. ( شرفنامه )
...
[مشاهده متن کامل]

آرتماق : افزودن و زیاد کردن
کاسماق : کاستن و کم کردن ، آغاج کاسماق : هرس بریدن
آرایش : آر ایشی ؛ آرتماق ایشی
آراست : آر آست
پیراستن : کاستن : کاسماق
روی گل سرخ بیاراستند
زلفک شمشاد بپیراستند.
منوچهری.

پیراستن. آراستن و افراختن
ریشه هندواروپائی واژه های ذکر شده هرگ - breg. یا راهنمائی، ترتیب دادن و آراستن است. رازیئتی razeyeiti در اوستا، راجاتی rājati در سانسکریت, راجا rajā در هندی و رگر regere در لاتین همگی به چم پیراستن، آراستن و ترتیب دادن است. افراختن یا لا بردن مانند کاربرد افراختن پرچم.
...
[مشاهده متن کامل]

روی گل سرخ بیاراستند
زلفک شمشاد بپیراستند - منوچهری دامغانی

هو
کاستن جهت آراستن.

بپرس