مُتواتِر
سلسله وار
پشت سر هم
یک ریز. [ ی َ / ی ِ ] ( ق مرکب ) متصل . پیوسته . دائم . مدام . پیاپی . پشت هم . ( یادداشت مؤلف ) . پشت سرهم . پی درپی : او یک ریز حرف زد.
پیاپی
متوالی میشه
پشت ریز. [ پ ُ ] ( ق مرکب ) پیاپی. متوالی. پی درپی.
راه به راه
لهجه و گویش تهرانی
پشت سرهم، راه و بیراه، زود به زود، پیاپی ، مرتب، بکرات
پب درپی=پیاپی وپشت سر هم
پیوسته به هم
پشت سر هم مثل مسلسل
رمارم . . . . . دمادم . . . . .
متوالی
پیدر می
یکی پس از دیگری
پی در پی:پیوسته, به دنبال هم, پشت سرهم
پشت سر هم، پیوسته
مغنی فروغ رپشنایی
به دنبال هم ، پیوسته
پیوسته ، پشته سره هم
پشت سر هم_به دنبال هم_پیوسته_
پشت سر هم ــــــــــ پیوسته
ولا
دمادم، پیاپی، متوالی، مداوم، مسلسل، مکرر، مکرراً
دمادم ، متواتر
مسلسل
دمادم
پیدرپی
پیوسته
دمآدم
مداومت
پیوسته _ پشت سر هم
یک ریز
همواره
مستمر
سرهم
به دنباله هم😑
متواتر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)