trace (فعل)ضبط کردن، کشیدن، دنبال کردن، رسم کردن، پی بردن به، ترسیم کردن، ردیابی کردن، اثر گذاشتن، پی کردنspell (فعل)طلسم کردن، پی بردن به، هجی کردن، املاء کردن، درست نوشتن، دل کسی را بردنinfer (فعل)استنتاج کردن، حدس زدن، استنباط کردن، اشاره کردن بر، پی بردن به
ره بردن به کسی یا جایی ؛ بدو یا بدانجا دسترسی یافتن. بدان پی بردن. بدان راهنمایی شدن :چراغی است در پیش چشم خردکه دل ره به نورش به یزدان برد. اسدی.+ عکس و لینک