پول

/pul/

    pool
    money
    cash
    currency
    fund
    green power
    lucre
    mammon
    pelf
    purse
    silver
    tender
    dough
    lolly
    loot
    shekels

فارسی به انگلیسی

پول اختصاص دادن
fund

پول اضافی
extortion

پول اضافی بابت چیزی
allowance

پول انگلیس
sterling

پول باد اورده
gravy

پول بلیط
carfare, passage

پول بلیط ترن و هواپیما
fare

پول پرست
acquisitive

پول پیشکی
advance

پول توجیبی
allowance, pocket money, spending money

پول توجیبی ماهیانه
allowance

پول جزئی
chicken feed

پول خارجی
foreign exchange

پول خرد
change, loose change, odd, small change

پول خیریه
benefaction

پول دادن
bankroll, pay

پول دار کردن
enrich

پول در گردش
currency

پول در کشیدن با تطمیع از
bleed

پول دراوردن
draw

مترادف ها

handsel (اسم)
پیش قسط، فال، شانس، پول، هدیه، رونما، دشت اول صبح

deposit (اسم)
ته نشین، سپرده، پول، ته نشست، بیعانه، گرو

shiner (اسم)
درخشان، ستاره، واکسی، پول، چشم، ادم باهوش، واکس کفش، چشم کبود شده، ادم زرنگ، چیز درخشنده، کلاه ابریشمی، کفش چرمی برقی

money (اسم)
سیم، اسکناس، سرمایه، پول، ثروت

dough (اسم)
خمیر، پول، خمیره

specie (اسم)
سکه، پول، وابسته بس که

rhino (اسم)
کرگدن، اسب ابی، پول، قایق باربر

payment (اسم)
پرداخت، پول، وجه، قسط، تادیه، کارسازی

fee (اسم)
پرداخت، امتیاز، پاداش، مزد، پول، دستمزد، شهریه، اجرت، پردازه، پردازانه

currency (اسم)
پول رایج، انتشار، رواج، پول

purse (اسم)
دارایی، کیسه، پول، کیف پول، کیف زنانه، کیسه پول، وجوهات خزانه

denomination (اسم)
پول، مذهب، نام گذاری، تسمیه، لقب یا عنوان، واحد جنس

riches (اسم)
پول، مال، ثروت، جواهرات، ثروت زیاد، وسیله ثروتمندی

lucre (اسم)
سود، پول، مال، غرض، ربا

gold (اسم)
طلا، پول، ثروت، زر، سکه زر، رنگ زرد طلایی، اندود زرد، نخ زری، جامه زری، پول زر

lolly (اسم)
پول، اب نبات چوبدار

moolah (اسم)
پول

remittance (اسم)
پرداخت، انتقال، پول، تادیه، وجه ارسالی، فرستادن پول

pelf (اسم)
پول، مال حرام، مال دنیا، جیفه دنیا

wampum (اسم)
پول

پیشنهاد کاربران

پول مشگل گشا.
پول کار می کند.
پول میدیم.
بی پول چگونه می توان عاشق شد. نیم بیت شهرام.
با پول چگونه می شود عاشق شد. شهرام نیم بیت. یا مصرع.
پول یکی از مهمترین نیاز های مادی انسان است که به وسیله آن میتوان بسیاری از مشکلات مادی انسان را حل کرد
درهم/دینار/ریال/وجه
پول غلط است وپل درست آن است چون این اوراق بهادار مانندپل بر روی رودخانه عبور را آسان میکند البته عبور از روی معامله و مبایعه کالا به کالا که کاری دشوار است البته تهاتر کالا در احکام حقوقی رایج است ولی آنهم مقیاسش پل است
پول واژه ای فارسی و برگرفته از واژه آرامی �پولوس� و آن هم برگرفته از واژه یونانی �اوبولوس� و به معنای میخ و سیخ و کوچکترین مقدار سکه مسی و کم ارزشتر از دراخما می باشد.
واژه �فلوس� برگرفته از این واژه می باشد.
معادل فارسی آن �پاره� می باشد که در زبان ترکی استانبولی به شکل �پارا� کاربرد دارد.
پول. ( اِ ) از پهلوی پوهل . پُل. قنطرة. جسر. و به این معنی درزبانهای ایرانی بسیار کهنسال است. طاق و سقف گونه ای که بر رودی یا نهر و مادی بر عرض آن بندند گذشتن مردم و چارپایان را. کرپی ( در تداول مردم قزوین و ظاهراً ترکی باشد ) : و پولی ساختند و خلایق و چهارپایان بدان میگذشتند. ( ترجمه بلعمی تاریخ طبری ) .
...
[مشاهده متن کامل]

منبع. لغت نامه دهخدا
اگر واژه پول یونانی بود مثل واژه الماس در لغت نامه فارسی یونانی گفته می شد نه فارسی دوستان عزیز
منبع عکس . فرهنگ عمید

پول
چیزی است که میتواند جهان را پیشرفت دهد و همزمان مایه بسیاری از پیشرفت نکردن ها می باشد. خیلی شگفت آور است، خیلی!
بدرود!
گداخته شدن پولاد و سرخ شدن آن را پول می گویند دمیر پول اولوب یعنی آهن پول شد
واژه ی ( پول ) بنا به گفته ی معین برگرفته از واژه ی یونانی ( obolos ) می داند، و واژه ی فلوس تازی برگرفته از همین واژه می باشد، واژه ی ( دانگ ) پیشنهاد فرهنگ پهلوی می باشدکه از دیدگاه من شایسته می باشد، واژه ی ( پشیز ) پیشنهاد ( لغت فرس ) و واژه ی ( مَنغُر ) پیشنهاد برهان می باشد.
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Money
پول وسیله مبادله ای است که به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد.
توان ادمی
Money
لغت نامه دهخدا
پول . ( اِ ) از پهلوی پوهل . پُل . قنطرة. جسر. و به این معنی درزبانهای ایرانی بسیار کهنسال است . طاق و سقف گونه ای که بر رودی یا نهر و مادی بر عرض آن بندند گذشتن مردم و چارپایان را. کرپی ( در تداول مردم قزوین و ظاهراً ترکی باشد ) : و پولی ساختند و خلایق و چهارپایان بدان میگذشتند. ( ترجمه ٔ بلعمی تاریخ طبری ) .
...
[مشاهده متن کامل]

منبع. https://vajehyab. com/dehkhoda/پول - 3?q=پول
تاسف برای کسانی که واژگان پارسی رو بیگانه سازی می کنند.

پول ممکنه بالقوّة همه چیز عوض میکنه یا عوضی میشه.
اگه فکر میکنی با پولدارشدن؛ آدم بهتر میشی وبه آدمهای خوب خواهان میپیوندی؛ کالملا خواب وتوهّم وخیال میبینی وحتی به آرزو هم نمیرسه چه بسا به تحقق وعملی شدن.
...
[مشاهده متن کامل]

وقتیکه پولدار میشی، دیگه نمیدانی با این همه پول چیکار میشه کرد وشروع به خرید وخرید وخرید وبُزدادن وانتقام و . . . وبازهم خرید مالایحتاج.
وباصدقه دادن بخشی ضئیل ( کمتر از یک در میلیون ) از پولت وفرار از دادن مالیات برای پیشرفت همشهریات ووطنت؛ خودت رو فریب وگول میزنی که کارخیر انجام دادی مانند ساخت بیمارستان ومدرسه ومسجد . . . .
آرزو پولدارشدن برای کمک به دیگران مکن وخودت ضایع نکن!
"نحن نرزقکم وایّاهم"

و معامله آنجا به "پول" باشد و رطل ( نیم من ) ایشان سیصد درم باشد. "
اینجا شاید واحد پول بوده مانند تومان، وگرنه همه در همه زمان ها با پول معامله می کنند که قدیم به آن سکه می گفته اند مانند سکه طلا سکه نقره که همه اینها پول است.
و رطل ( نیم من = 1. 5 کیلوگرم ) واحد وزن است،
درود ُ سپاس
آنطور که گفته شده واژه [پول] نخستین بار در زمان اشکانیان، از واژه " اِبُل" یونانی گرفته شده و در پهلوی پول شده است.
ابل در یونان، یکای وزن و برابر با یک ششم دراخما ( درهم ) بود.
کهنترین نوشته پارسی که در آن از پول بجای ابزار دادوستد یاد شده، سفرنامه ناسرخسرو ست،
...
[مشاهده متن کامل]

ناصرخسرو در هیجدهم جمادی الاولی 438 هَ. ق. در شهر اخلاط ( از شهرهای ارمنستان ) بود و درباره آن مینویسد: " و در این شهر اخلاط به سه زبان سخن گویند تازی و پارسی و ارمنی و ظن من آن بود که اخلاط بدین سبب نام آن شهر نهاده اند،
و معامله آنجا به "پول" باشد و رطل ( نیم من ) ایشان سیصد درم باشد. "
گاهی به چم سکه ای کم ارزش بوده:
بار حسرت میکشم از بی کسی/خاک بر سر میکنم از بی پولی/ نزاری قهستانی بیرجندی ( سده 7 )
سَر بی سِرّ، به پولی نیرزد. / آن گوینده که قوم را از ملامت بدر نبرد دو پول نیرزد. ( فیه مافیه مولوی )
اسرار ملک بین که به غول افتاده ست/ وان سکه زر بین که به پول افتاده ست /منسوب به ابوسعید ابوالخیر

دانگ= پول
نانوا نان در میانه می گذارد ومشتری پول آن دیگری گوشت ومشتری پول پس آنچه که همیشه در میان گذاشته می شود پول است. پول ( pool ) در زبان انگلیسی فعل است به معنای چیزی که در میانه قرار می گیرد. برادران شرلی
...
[مشاهده متن کامل]
در زمان صفویان این واژه را به ایران آورده اند. اصطلاح ( pool stock ) به معنای ذخیره مالی ( واژه نامه آپادیس ) گواه بر این موضوع می باشد.

به نظرم واژه فلوس در عربی به معنای پول نیز معرب همین واژه پول پلس فلس و بعد بصورت جمع فلوس در آمده است.
معنی اسکناس ، وجه دینار و . . .
واژه ی " پول " از زبان هند و اروپایی علاوه بر زبان فارسی وارد زبان عربی نیز شده است و با تغییر لهجه و معنی در زبان عربی در ریخت " مفلس " دوباره به زبان فارسی بازگشته است . و امروزه با همان شکل تغییر یافته در زبان فارسی نیز کاربرد دارد .
پهلوی:
Pul
Ster
Stir
Denār ( دینار )
Pārak ( پول خرد )
پیرس: فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی
مازندرانی: پیل
واژه "پول" که در زبان پارسی پهلوی آن را "پارَک" نیز می گفتند از ریشه "پاره" و "پارت" است و به معنی "تکه" می باشد.
به گفته هرودوت نخستین پول جهان بدستور کرزوس پادشاه لیدی ساخته شد و بخاطر شکل شیر و خورشید که روی آن زده میشد، آن را "شِکِل" به معنی "شیر" می نامیدند. پس از آنکه کوروش بزرگ لیدی را به شاهنشاهی هخامنشی افزود، "شکل" در سراسر قلمروی هخامنشی به کار رفت. سپس داریوش هخامنشی دستور به ضرب سکه ای از جنس تلا داد که به نام داریوش داریک ( Daric ) نام گرفت؛ هر داریک بیست برابر یک شکل ارزش داشت. "داریک" به یونان رفت و "درک" یا "درخما" گفته شد و پس از اسلام ارب ها آن را "درهم"، ارمنی ها "درم" و کوردها "دراو" گفتند.
...
[مشاهده متن کامل]

در زمان ساسانیان پول کلان ایران را "پشیچ" یا "پشیز" و پول خرد را "پارَک" می نامیدند. در شاهنشاهی عثمانی نیز نام یکای پولی "پاره" یا "پارا" نام داشت که پس از فروپاشی عثمانی این نام پارسی در شبه جزیره بالکان و یوگسلاوی همچنان به کار رفت و پس از فروپاشی یوگسلاوی برچیده شد. یکای پول خرد افگانستان هم "پول" نام دارد! در زیر واژه "پول" را در زبان های گوناگون می بینید که از واژه های پارسی "پشیز" و "پاره" گرفته شده اند:
پارسی پهلوی: paşi�
پشتو: pisi
هندی: paise
اسپانیایی: peso
انگلیسی: piece, penny
چکی: pen�ze
بلغاری: pari
تورکی: para
آذری: pul
ارمنی: p’vogh

وجه
وسیله ای برای سهولت داد و ستد که دو گونه است: سکه ( پول فلزی ) و اسکناس ( پول کاغذی )
پول کاغذی ( اسکناس ) ارزش مبلغی را که روی آن نوشته شده، ندارد و دولتها باید پشتوانه آن را که طلا می باشد، در بانک مرکزی خود داشته باشندو این موضوع توسط صندوق بین المللی پول نظارت می شود. در صورت نداشتن پشتوانه، دولتها می توانند اوراقی را به جای پول چاپ کنند که فقط مصرف داخلی دارد و برای معاملات بین المللی ارزشی ندارد. هر کشوری برای پول خودش واحدی دارد و آن واحد نیز به اجزایی تقسیم میشود. مثلاً واحد پول ایران، ریال است و دینار از اجزای آن و معادل یک صدم ریال می باشد . به عبارتی دیگر هر 100 دینار ایران معادل یک ریال ایران است. در ایران 5 دینار را شاهی می گفتند و 20 شاهی معادل یک ریال می شد. علاوه بر سکه های 1 ریالی، 2 ریالی، 5 ریالی و 10 ریالی، سکه های 5 شاهی ( 25 دیناری ) و 10 شاهی ( 50 دیناری ) نیز ضرب و اسباب خرید و فروش بشمار می رفتند. سکه 50 دیناری یا همان 10 شاهی را پنابت نیز می گفتند . در تبریز و حوالی آن 3 ریال و 10 شاهی را یک مَنات می گفتند.
...
[مشاهده متن کامل]

پول به ترکی: پول ، پارا

پروش par - vash
نُقود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس