get intoTo dress in some article of clothing*Kids, go get into your school uniforms right now—we're running late!I just need to go get into my suit before we goTo fit into a particular article of clothing*
... [مشاهده متن کامل]
I'm having a hard time getting into this dress—can you zip it for me?
I put on a little weight over the holidays, so hope I can still get in my jeans
ببر کردن ؛ بتن کردن جامه و جز آن. پوشیدن جامه.
در زبان پارسی پوشیدن هم گذرا بکاررفته و هم ناگذرا.
پوشیدن: من پوشیدم جامه را، من پوشاندم جامه را بر دیگری.
پوشیدن به چم دربرگرفتن ( محافظت ) و پنهان کردن است
فلان چیز را بپوشان = از دید پنهان کن= محافظت کن
منرو پوشش بده = منرو در بر بگیر = از من محافظت کن
پوشالی=پنهان کننده هر چیزی که جداشونده است = استعاره از بی ارزشی و موقتی بودن
... [مشاهده متن کامل]
اقدامات پوشالی = اقدامات پنهانی ( استعاره از کم ارزشی ) و موقت که در آینده جدا می شود.
واژه هیچ که به پوچ نیز گفته میشود از همین امده یعنی پوچ یا پوک نشان از چیزی دارد که چیزی را پنهان کرده در واقع لایه ایست که روی چیزی قرار داد و در هر جا کاربرد گوناگونی پیدا کرده
پوچ = تهی
پوک = تهی مغز
پوش = دربر دارنده = محافظ = پنهان کردن
به تن کردن، در بر کردن
برخی از برابرهای یاد شده در بالا همتراز کارواژه ی �پوشاندن� است و نه �پوشیدن�
در مورد لباس های پایین تنه ( بپا کردن ) .
آن قوم شلواری مخملین به پا می کردند و . . . . . . . . . . . . .
پوشیدن : در پهلوی پوشیتن pōšītan بوده است.
( ( زمین پوشد از نورْ پیراهنا ؛
شود تیره گیتی بدو روشنا ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 201 )
Porte _>به تن داشتن
Mette_>پوشیدن
کلمه پوشیدن به انگلیسی میشه wear