پوشاندن


    costume
    dress
    apparel
    blanket
    bury
    case
    cloak
    clothe
    coat
    cover
    curtain
    disguise
    hide
    house
    invest
    mantle
    mask
    mat
    muffle
    obscure
    shroud
    spread
    surface
    veil
    whelm
    wrap
    to cause to wear
    to clothe
    to cover
    to conceal

فارسی به انگلیسی

پوشاندن از اب
drown

پوشاندن از حرارت
shades

پوشاندن از نور
shades

پوشاندن با
encase

پوشاندن با ارد
dredge

پوشاندن با افشاندن
strew

پوشاندن با چیز چرب
smear

پوشاندن با چیز کثیف
smear

پوشاندن با چیزی
sheathe

پوشاندن با خرده نان قبل از پختن
bread

پوشاندن با روکش
enshroud

پوشاندن با سیمان و شن
concrete

پوشاندن با شکر
dredge

پوشاندن با لاستیک
rubberize

پوشاندن با لاشبرگ
mulch

پوشاندن با لایه ای از خرده نان
crumb

پوشاندن با لایه ای از رنگ
overlay

پوشاندن با لایه ای از شیره شکر
glaze

پوشاندن با لایه فلزی
plate

پوشاندن با کفن
enshroud

مترادف ها

ensconce (فعل)
پنهان شدن، پوشاندن، پناه دادن، استحکامات ساختن، خودرادرجانپناه جادادن

envelop (فعل)
فرا گرفتن، پوشاندن، احاطه کردن، پیچیدن، در لفاف گذاشتن، دور چیزی را گرفتن

case (فعل)
پوشاندن، جلد کردن، در صندوق یا جعبه گذاشتن

apparel (فعل)
اراستن، پوشاندن

cover (فعل)
پوشاندن، جلد کردن، پنهان کردن، تامین کردن، طی کردن، پوشیدن

mask (فعل)
پوشاندن، پنهان کردن، ماسک زدن

conceal (فعل)
پوشاندن، پنهان کردن، مخفی کردن، نهفتن، نهان کردن

coat (فعل)
پوشاندن، اندودن، روکش کردن

veil (فعل)
پوشاندن، حجاب زدن

put on (فعل)
انجام دادن، بکار انداختن، افزودن، وانمود کردن، زدن، پوشاندن، اعمال کردن، بخود بستن، دست انداختن، تحمیل کردن، صرف کردن، پوشیدن، برتن کردن، گذاردن، وانمود شدن، بکار گماردن

sod (فعل)
پوشاندن، چمن ایجاد کردن

line (فعل)
اراستن، پوشاندن، استر کردن، خط دار کردن، تراز کردن، خط کشیدن، خط انداختن در

vest (فعل)
واگذار کردن، پوشاندن، اعطا کردن، محول کردن

deck (فعل)
اراستن، پوشاندن، زینت کردن، عرشه دار کردن

belay (فعل)
پوشاندن، اماده کردن، محاط کردن، وسیله پیچیدن

bestrew (فعل)
پوشاندن، پاشیدن، ریختن، افشاندن

jacket (فعل)
پوشاندن، جلد کردن، در پوشه گذاردن

blanket (فعل)
پوشاندن، با پتو و یا جل پوشاندن

sheathe (فعل)
پوشاندن، کند کردن، غلاف کردن، غلافدار کردن

shingle (فعل)
پوشاندن، توفال کوبی کردن، موی سر را از ته زدن

camouflage (فعل)
پوشاندن، مخفی کردن

submerge (فعل)
پوشاندن، مخفی کردن، غوطه ور ساختن، زیر اب کردن، در اب فرو بردن

overcast (فعل)
پوشاندن، تیره کردن، سایه انداختن، سایه افکندن ابر، ابر دار کردن

immerse (فعل)
پوشاندن، غوطه دادن، فرو بردن، غسل ارتماسی دادن، زیر اب کردن

shroud (فعل)
پوشاندن، کفن کردن، در زیر حجاب نگاهداشتن

clothe (فعل)
اراستن، پوشاندن، ملبوس پوشاندن

wear (فعل)
پوشاندن، پوشیدن، دوام کردن، ملبس شدن، در بر کردن، بر سر گذاشتن، پاکردن

crown (فعل)
پوشاندن، تاج گذاری کردن

endue (فعل)
بخشیدن، دادن، اراستن، پوشاندن، وادار کردن، پوشیدن، بخشیدن به

infold (فعل)
پوشاندن، در برداشتن، پیچیدن، در بر گرفتن

indue (فعل)
بخشیدن، دادن، اراستن، پوشاندن، پوشیدن

suffuse (فعل)
پوشاندن، پر کردن، اشباع کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس