پوسیده

/puside/

    carious
    decayed
    rotten
    putrefied
    worn out
    flimsy
    undurable
    moldy
    putrid

مترادف ها

rotten (صفت)
ضایع، فاسد، خراب، پوسیده، چروک، زنگ زده، روبفساد

rusty (صفت)
ترشرو، فرسوده، پوسیده، زنگ زده

carious (صفت)
پوسیده، کرم خورده

corroded (صفت)
پوسیده

frowsty (صفت)
کهنه، پوسیده، چرک، کپک زده، بوی ناگرفته

frowsy (صفت)
شلخته، پوسیده، چرک، پلید، بد بو، ترشیده

musty (صفت)
کهنه، پوسیده، ترشیده، کپک زده، بوی ناگرفته

frowzy (صفت)
شلخته، پوسیده، چرک، پلید، بد بو، ترشیده

پیشنهاد کاربران

رَمیم
" پَوش Paosh" واژه ای اوستایی به چمِ " پوسیده، گندیده، متعفن" بوده است.
واژه یِ " پَوشیشتَ Paoshishta" به چمِ " پوسیده ترین، گندیده ترین، متعفن ترین" بوده است.
این واژگان در نبیگِ " فرهنگِ اویم ایوَک" آمده اند. ( " - یشتَ یا - یستَ" در اوستایی با " تَرین" در پارسیِ کُنونی اینهمان هست. ) واژگانِ بالا در تَرگمانِ پهلوی از نبیگِ نامبرده با واژگانِ " پوتَک" و " پوتَکتوم" برابرگرفته شده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

به روشنی می توان دریافت که این واژگان نه تنها همچم بلکه همریشه نیز هستند:
پَوش ( اوستایی ) = پوتَک ( پهلوی )
پَوشیشتَ ( اوستایی ) =پوتَکتوم ( پهلوی )
نکته: آنچنان که پیداست واژگانِ " پَوش، پوتَک" با واژگانِ " پوسیده، پوکیده، پوچ" در پارسیِ کُنونی همریشه هستند.
این واژگان با واژه یِ " Putrid" در زبانِ انگلیسی به چمِ " پوسیده، گندیده" نیز همریشه هستند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشت ( reference ) :
1 - بخشِ 818 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ ایرانیِ کهن Altiranisches Woerterbuch" نوشته یِ " Christian Bartholomae"
( در فرتورِ زیر F نشاندهنده یِ نبیگِ " فرهنگِ اویم ایوَک" است و"ar " نیز نشاندهنده یِ " آریایی" است. )

پوسیدهپوسیدهپوسیده
جناب عذرا یا بهتره بگم جناب خر عذرا .
باید بهت بگم تو هرچی واژه تو این سایت میگردم تو هستی و آغاز به چرت و پرت گویی میکنی.
دوم : غ در پارسی وجود دارد و تنها ق در در پارسی نیست
و مغز هم واژه پارسی است شما نمی خواهد واژگان پارسی را بدزدی برای زبان دروغین ترکی که به قول خودتان ( پانخر های مغول ) طورک زبان دروغیه شما برای خدا واژه نداره و میگه آلاه همون الله تازی و هر زبانی برای خدا باید ته تهش یک واژه داشته باشد نه ماننده زبان ترکی ( در بنیاد مغولی )
...
[مشاهده متن کامل]

واژه برای الله نداشته باشد چه برسه برای مغز واژه داشته باشند ، مگر اصلن تورک ها ( تنها پانطورک های خر ) مگر مغز دارید تا واژه برایش داشته باشید ؟ها؟!!

بگو یه ختم انعامی، زیارت عاشورایی چیزی واست بگذارن شاید به حق امام شفا پیدا کنی
ژنده. . . . . فاسد. . . . . مندرس. . . . . رمیم. . . . . پوک. . . . .
رمیم، فرسوده
مغز تورکی هست. در فارسی غین وقاف نیست. . . . . پوکیده ( پوسیده ) از پوک ( شیرینی پوکای تبریز، پوکا در پشت بام مصرف می شود. که وزن کمی دارد ) تورکی است. هر کلمه ایی آخرش ک باشد تورکی است. مثل پاک، پوک،
...
[مشاهده متن کامل]
بوک ( از فعل بوکماق، بوک ( کتاب ) اینگلیسی از بوک تورکی گرفته شده است، بوکلمه ( چیزی که قابل تاکردن است بر وزن چکمه، دولمه )

رمیم
پوک
رمام

بپرس